مازیار شیبانیفر
گفتوگوی ابراهیم حامدی مشهور به «ابی» درباره ترانه «خلیج همیشگی فارس» و اظهارنظر او، تبدیل به محل مشاجره سیاسی بین گروههای مختلف در داخل و خارج از ایران شده است که بهنظر میرسد ریشه اصلی آن نه در خود اظهارنظر، بلکه در رویکرد به پوپولیسم سیاسی نهفته است.
بیش از ۴ دهه از پیدایش جمهوری اسلامی در ایران میگذرد و گروههای مخالف حکومت – که برخی از آنها کل نظام را قبول ندارند و برخی دیگر سیاستهای اقتدارگرایانه دور از جمهوریت را پس میزنند – بر سر ایجاد دموکراسی در ایران مرتب در نبردند.
نکته بسیار مهم این است که هر دو این گروههای مخالف یا منتقد که گاه در قالب اصلاحطلب یا تحولخواه تعریف میشوند و گاه در قامت برانداز تجلی میکنند، در بزنگاههایی دستبه دامان پوپولیسم یا به عبارتی مردمفریبی میشوند تا بتوانند خواستههای سیاسی خود را در جامعه پیش ببرند و طرفداران بیشتری برای خود دست و پا کنند.
به جهت نظری(تئوری) در مورد پوپولیسم تعریفهای بسیاری از سوی کارشناسان ارایه شده است، اما اگر بخواهیم فصل مشترک این تعاریف را به دست بیاوریم میتوان به این موضوع اشاره کرد که صاحبنظران باور دارند پوپولیسم نوعی ایدئولوژی است که جامعه را به دو بخش متضاد «مردم خوب» و «نخبگان فاسد» تقسیمبندی میکند. پوپولیستها خود را نمایندگان مستقیم مردم میدانند و مخالفان خود – از هر طیف و گروهی – را شایسته شرکت در روندهای سیاسی نمیدانند.
در اصل پوپولیستها با فرآیندهای دموکراتیک اختلافنظرهای بنیادین دارند؛ هر چند تلاش میکنند خود را مردمی و وابسته به رای و نظر توده نشان دهند و بهطور مشخص ریاکاری یا دورویی آنها از همین نقطه آغاز میشود؛ جایی که منافع سیاسی یا مادیشان در تضاد با پذیرش رای و نظر سایر افراد قرار میگیرد و دست به «نخبهکشی» میزنند.
پوپولیستها بهجای اینکه سیاست را عرصه رقابت بین مواضع مختلف سیاسی بدانند، استدلال میکنند که دنیای سیاست، میدان نبرد اخلاقی بین حق و باطل است؛ یعنی جایی برای مبارزه بین «شهروندان واقعی» یک کشور و نخبگان یا سایر گروههایی که پوپولیستها آنها را بیگانه یا غیرخودی میدانند.
یکی دیگر از اقدامهایی که پوپولیستها انجام میدهند «قهرمانسازی» است. آنها تلاش میکنند از میان بحرانهای شدیدی که یقه طبقه متوسط و کمدرآمد را سخت چسبیده و عرصه را بر آنها تنگ کرده است، قهرمان یا ناجی افسانهای خلق کنند و این شخص را تا جای ممکن بالا ببرند. آنقدر که هر حرف یا حرکت وی بتواند در جامعه و میان تودهها بهوجودآورنده یک حرکت باشد.
البته پاشنه آشیل این گروه و قهرمانهایی که خلق میکنند، مسایل مالی است. وقتی پای پول در میان باشد پوپولیستها حاضر به زیر پا گذاشتن بسیاری از اصول اخلاقی و حتی شعارهایشان هستند و باز اینجا نقطهای است که ریاکاری و دوگانگی چهره آنها به خوبی خود را نمایان میکند.
حقیقت این است که «ابی» تبدیل به یکی از ابزارهای سیاسی در دست پوپولیستها شده و همین موضوع هم برانگیزاننده بحثهای داغ درباره نحوه اظهارنظر وی نهتنها در میان مردم، بلکه حتی در بین فعالان شناختهشده سیاسی در داخل و خارج از ایران شده است؛ اظهارنظر اخیر، ماهیت ریاکارانه این خواننده که از نظر سیاسی به طیف براندازان و بهطور مشخص پادشاهیخواهان تعلق دارد را آشکار کرد.
ابی برخلاف ادعایی که در گفتوگو با ایندیپندنت فارسی در مورد تمایلات سیاسی و موضعگیریهایش مطرح میکند و میگوید: «خواننده، خواننده است. خواننده سیاسی نداریم… من بیشتر آهنگهای اجتماعی میخوانم» یکی از سیاسیترین خوانندگان ایران است.
این خواننده پیش از انقلابِ، زمانی که مخالفت با حکومت محمدرضا شاه مُد روز بود، ترانه «شکار» را خواند که تا دو سال اجازه پخش از رادیو را بهدست نیاورد. وی تا امروز حدود ۱۵ ترانه سیاسی یا اجتماعی برخوردار از مضمون سیاسی، در مخالفت با حکومت کنونی ایران خوانده است و طی گفتوگویی در شهریور ۱۳۸۷ اظهار داشت: «اصلا نالازمترین و غیرضروریترین چیزی که میتوانست برای آن مملکت اتفاق بیفتد، انقلاب اسلامی بود.»
وی در واکنش به اتفاقات سال ۸۸ نیز آهنگی اعتراضی به نام «تصمیم» خواند و در ابتدای فعالیتهای انتخاباتی ایران در سال 92 نیز مردم را به رایندادن تشویق کرد. همچنین، تا امروز او تنها خوانندهای است که شبکه تلویزیونی «من و تو» که رسانه رسمی پادشاهیخواهان است و همچنان منابع مالی آن مشخص نیست، جشن پنجاهمین سال فعالیت وی را با هزینهای بالا جشن گرفته است.
باید توجه داشت از پس گفتوگوهای مجازی که در واکنش به اظهارنظر خوانندهای صورت گرفته است که چند سال پس از برگزاری تور خداحافظی همچنان به فعالیت ادامه میدهد، تا چه اندازه ذهن مردم نسبت به رشد و گسترش پوپولیسم آگاه میشود. زیرا پوپولیسم پدیدهای است که از دل بحرانها زاده میشود و چنان در جامعه ریشه میدواند که گاه به فاشیسم ختم میشود!