فیلم‌سینمایی «سنگسار ثریا» کم‌توان در بازشناخت لایه‌های عرفی جامعه هدف

22222222dd

مازیار شیبانی‌فر

شرح یادداشت:

فیلم‌سینمایی «سنگسار ثریا» از آن دست آثاری‌ است که به‌خوبی نشان می‌دهد وقتی یک هنرمند از بستر فرهنگی زادگاهش جدا می‌شود، هر اندازه که از طریق خانواده،‌ بستگان و دوستان بکوشد تا همچنان پیوندهایش را با سرزمین مادری حفظ کند، حاصل کار ایجاد دوگانگی‌های فرهنگی خواهد بود.

به بیان ساده‌تر، وقتی یک هنرمند محل زیستش تغییر می‌کند، به‌ویژه اگر در دوران کودکی،‌ نوجوانی یا سال‌های ابتدایی جوانی این اتفاق افتاده باشد،‌ دیگر به‌طور کامل جزیی از زادگاهش نخواهد بود، بلکه با  فرهنگ کشوری که در آن رشد و نمو یافته است، چنان درهم می‌آمیزد که حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند فضای ذهنش را از حال و هوای زادگاهش به‌طور کامل پر کند.

به‌دنیا آمدن در یک سرزمین و مهاجرت کردن و پرورش یافتن در سرزمینی دیگر شرایطی را به‌وجود می‌آورد که هنگام صحبت کردن به دو زبان مختلف رخ‌ می‌دهد. یعنی وقتی کسی ۲ زبان می‌داند، هنگام صحبت کردن به یکی از این زبان‌ها، لهجه خواهد داشت!

مضمون فیلمی همانند «سنگسار ثریا» از ریشه‌های بسیار عمیق فرهنگی و عرفی حکایت می‌کند. به تصویر کشیدن چنین داستانی نیازمند تسلط و بلکه زیستن نزدیک با فرهنگ مورد نظر است. گفتن این‌که فرهنگ‌ها یا خرده‌فرهنگ‌های بسیاری از بخش‌های ایران‌زمین شبیه یکدیگر است، بنابراین نیاز به زیستن در یک بخش خاص نیست،‌ نوعی «گزافه‌گویی» است.

در حقیقت دوربودن از بسترهای فرهنگی باعث شده است نخستین ساخته سیروس نورسته همانند بیان بسیاری از بازیگرانش تا حدود زیادی ضعیف و پر ایراد باشد. در اصل، هم بازیگران و هم کارگردان به فضای عرفی محل رخ‌داد داستان – که بر اساس واقعیت نوشته شده است – حتی نزدیک هم نشده‌اند.

در این فیلم، بازیگران که به‌نظر می‌رسد بسیاری از آنها کم‌تجربه یا بی‌تجربه هستند، چنان از حال و هوای اثر دورند که حتی در تیپ‌سازی هم ناتوان بوده‌اند. چه برسد به‌اینکه بتوانند یک فرد روستایی در محل وقوع داستان را به‌تصویر بکشند.

حتی وقتی جمعیت روستا گرد هم می‌آیند تا در مراسم سنگسار شرکت کنند،‌ به‌اندازه‌ای فضاسازی ناهمگون صورت گرفته است که اگر صدای فیلم را قطع کنید، نمی‌توانید تشخیص بدهید این افراد چه ملیتی دارند: عرب، پاکستانی، افغانستانی یا … هستند. البته لباس بازیگران وجه تمایز میان زادگاه این افراد را نشان می‌دهد، اما مشکل اصلی بر سر بی‌هویتی این آدم‌ها است.

موضوع بی‌هویتی را در ساختار فیلم هم می‌توان مشاهده کرد: فیلم «سنگسار ثریا» یک اثر نیمه هالیوودی است که به‌نظر می‌رسد کارگردان در ایجاد جاذبه‌های بصری و ایجاد فضایی وهم‌انگیز از سنگسار و مروری بر زیرساخت‌های فرهنگی جامعه‌ای ایدئولوژی‌زده، سرگردان مانده و شاید به همین خاطر است که سکانس مربوط به تلاش فرار زهرا همراه ثریا و کل سکانس سنگسار و بخش پایانی که تعقیب و گریزهای هیجان‌آور آثار هالیوودی را یادآوری می‌کرد، خیلی بهتر از آب درآمده است تا بخش‌هایی که می‌کوشد ایدئولوژی و باورهای عرفی بدوی و وحشیانه را زیر ضرب انتقاد ببرد.

به‌طور کلی، بسیاری از فیلم‌های سینمایی ایرانی که در خارج از این کشور ساخته می‌شوند و دغدغه آنها انتقاد یا به‌عبارت بهتر، تاختن به موضوع ایدئولوژی است گرفتار نوعی بی‌هویتی و سطحی‌بودن می‌شوند. زیرا شناخت فیلمنامه‌نویس، کارگردان و بازیگران از جامعه مورد نظر، دریافت‌های دست دوم و دور از زیستگاه اصلی است و همین موضوع باعث می‌شود سازندگان نتوانند عمق این نوع باورهای خشن – همانند سنگسار یا قتل‌های ناموسی – را با توجه به انگیزه‌های اصلی و توجه به ویژگی‌های چند لایه اجتماعی و پیچیدگی‌های فرهنگی‌اش به‌درستی و کامل درک کنند.

ناتوانی سازندگان این نوع آثار در فهم عمق ماجرا، انگیزه‌ای می‌شود که آنها به سراغ ایجاد هیجان در آثارشان بروند و همین موضوع باعث ایجاد نوعی آشفتگی در کل پیکره فیلم و داستان می‌شود. به این خاطر که مخاطب را سرگردان می‌کند که سرانجام قرار است یک اثر حادثه‌ای (اکشن) را تماشا کند یا این اثر می‌خواهد با واکاوی موضوعی روانشناختی و جامعه‌شناسانه به مخاطبان درباره چنین ایدئولوژی هشدار دهد.

در سینمای ایران نمونه‌های شاخص از آثاری که باورها و عرف بخش‌هایی از ایران را به‌خوبی واکاوی کرده‌اند و آثار ماندگاری از خود به‌جا گذاشته‌اند، بسیار زیاد است، اما به‌عنوان نمونه شاید بتوان به فیلم «عروس آتش» ساخته مرحوم خسرو سینایی اشاره کرد که به‌خوبی توانست در قالب قصه‌ای پر افت و خیر و تاثیرگذار، بخشی از باورهای نادرست گوشه‌ای از ایران را به ‌تصویر بکشد.

این موضوع را به‌خوبی می‌توان درک کرد که دستاندرکاران تولید چنین فیلم‌هایی در خارج از ایران با انبوهی از مشکلات و کمبودهای وابسته به «بضاعت‌های محدود مهاجرت» مواجهند، اما شاید در این گونه موارد استفاده از مشاورانی آگاه و در حال زیست در ایران بتواند کمک قابل‌توجهی به عمق یافتن فیلمنامه کند و در نتیجه تولید با کیفیت‌تری انجام شود.