مازیار شیبانیفر
- بسیاری از جنبشها در سراسر جهان (همانند انقلابهای «بهار عربی») با استفاده از رهبری و سازماندهی و برخی جنبشها بدون این دو عامل تعیینکننده (همانند جنبش «جان سیاهان مهم است» یا جنبش «جلیقه زردها») توانستهاند کم و بیش به مطلوب دست یابند. بهنظر میرسد نقطه مشترک این جنبشها و انقلابها برای دستیابی به هدفهایشان وجود «چشمانداز» مشخص بوده است.
- برخی از تحلیلگران، نداشتن رهبر و سازماندهندگان مشخص را بخشی از ویژگیهای مثبت جنبش ۱۴۰۱ میدانستند، زیرا وقتی ماشین سرکوب جمهوری اسلامی بهراه افتاد، نمیدانست بهطور مشخص باید به سراغ چه کسی یا کسانی برود تا بتواند شعلههای فروزان خشم عمومی را خاموش کند.
- در خاموشی این جنبش – که البته برخی کارشناسان آن را آتش زیر خاکستر میدانند – مسایل بسیاری دخیل بوده، اما بهنظر میرسد یکی از اصلیترین علتهای این توقف نبود «چشمانداز» در این مبارزه مردمی و سیاسی است.
- در جنبش ۱۴۰۱ از ابتدا، امکان پیشبینی شرایط و تعیین چشمانداز مشخص بسیار دشوار بهنظر میرسید. مردم در این جنبش میگفتند «چه نمیخواهند»، اما چارچوبهای عملی و دقیقی برای «چه میخواهند» وجود نداشت.
- باید توجه داشته باشیم «مردمسالاری» توسط حکومتها (نه مردم) محقق میشود و حکومتها هم توسط سیاستمداران اداره میشوند. بنابراین اینکه مردم دموکراسی (از جمله امکان انتخاب آزاد) میخواهند، باید مشخص شود قصد دارند چه کسی یا کسانی را بهجای حاکمان کنونی بر سر کار بیاورند.
- در نظرسنجی که از سوی وزارت کشور صورت گرفته و در یکی از بولتنهای فاش شده توسط گروه هکری بلک ریوارد منتشر شده است به این موضوع اشاره میشود که ۸۴ درصد مردم معتقدند اعتراضهای خیابانی باعث کاهش مشکلات میشود، با این حال کمتر از ۳۰ درصد مردم حاضرند در تظاهرات مشارکت کنند.
- بهنظر میرسد در کنار عوامل بسیار زیادی که میتواند باعث دستیابی یک جنبش یا انقلاب به اصلیترین و مهمترین خواستههایش شود، همچنان «چشمانداز» جزو کلیدیترین عواملی است که نبود آن برای مردم بازدارندگی ایجاد میکند و به اندازهای فضای تردید و ابهام را در میان مردم گسترش میدهد که چرخ جنبشها را از حرکت و گردش بازمیدارد.
شرح تحلیل:
بسیاری از جنبشها در سراسر جهان (همانند انقلابهای «بهار عربی») با استفاده از رهبری و سازماندهی و برخی جنبشها بدون این دو عامل تعیینکننده (همانند جنبش «جان سیاهان مهم است» یا جنبش «جلیقه زردها») توانستهاند کم و بیش به مطلوب دست یابند. بهنظر میرسد نقطه مشترک این جنبشها و انقلابها برای دستیابی به هدفهایشان وجود «چشمانداز» مشخص بوده است.
«چشمانداز» یعنی آرمان کلان و قابل دستیابی جامعه در یک کنش یا جنبش اجتماعی که میتواند در زمینههای مختلف از جمله استقلال، آبادانی کشور، توسعه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، خودکفایی، حفاظت از محیطزیست یا دستیابی به آزادیهای مدنی و سیاسی تجلی پیدا کند.
جنبش سال ۱۴۰۱ که از آن با عنوان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» نیز یاد میشود، هر چند با یک خواسته مشخص یعنی مبارزه با حجاب اجباری شروع شد، اما خیلی زود به براندازی نظام جمهوری اسلامی رسید. این جنبش رهبر یا سازماندهنده مشخصی نداشت و مردم در بسیاری از شهرهای ایران خواهان تغییر نظام حاکم بودند.
برخی از تحلیلگران، نداشتن رهبر و سازماندهندگان مشخص را بخشی از ویژگیهای مثبت این جنبش میدانستند، زیرا وقتی ماشین سرکوب جمهوری اسلامی بهراه افتاد، نمیدانست بهطور مشخص باید به سراغ چه کسی یا کسانی برود تا بتواند شعلههای فروزان خشم عمومی را خاموش کند. زیرا رهبران واقعی این جنبش در خیابانها پراکنده بودند؛ همان دختران و پسران نوجوان و جوانی که دست از جان شسته و خواهان سرنگونی حکومت بودند.
البته سرانجام، افزایش خشونتها از سوی سرکوبگران حکومت، مقاومت لجوجانه و سرسختانه مقامهای جمهوری اسلامی در برابر خواستههای مردم، فرسودگی معترضان در خیابان و بسیاری از دیگر عوامل باعث شد پس از بیش از ۵ ماه مبارزه، معترضان از سوی حاکمان مهار شوند.
هر چند زلزله سیاسی که مردم در این جنبش ایجاد کردهاند، به مفهوم واقعی کلمه پایههای حکومت را بهشدت سست کرده و جامعه را در موقعیتی قرار داده که بازگشت به شرایط گذشته از سوی حکومت ناممکن شده است.
در خاموشی این جنبش – که البته برخی کارشناسان آن را آتش زیر خاکستر میدانند – مسایل بسیاری دخیل بوده، اما بهنظر میرسد یکی از اصلیترین علتهای این توقف نبود «چشمانداز» در این مبارزه مردمی و سیاسی است.
دستکم طی ۳ دهه گذشته، ایران شاهد کنشهای سیاسی و اجتماعی بوده که در برخی از آنها – از جمله جنبش سبز – محدوده خواستههای مردم مشخص و چشمانداز جنبش قابل پیشبینی بوده است. هر چند جنبش سبز بهخاطر سرکوب شدید معترضان و دستگیری رهبران و سازماندهندگان به نتیجه مطلوب نرسید و دیکتاتوری دینی در ایران را گستردهتر و آزادیهای مدنی و سیاسی را محدودتر کرد، اما ارکان حکومت را دچار تنش شدیدی کرد و در پوسته سخت قدرت جمهوری اسلامی ترکهای عمیقی بهوجود آورد.
در جنبش ۱۴۰۱ از ابتدا، امکان پیشبینی شرایط و تعیین چشمانداز مشخص بسیار دشوار بهنظر میرسید. مردم در این جنبش میگفتند «چه نمیخواهند»، اما چارچوبهای عملی و دقیقی برای «چه میخواهند» وجود نداشت.
بررسی بسیاری از شعارهایی که در این جنبش توسط مردم سر داده میشد، بهخوبی نشانگر سطح عمیق و گستردهای از نخواستنها است. فشارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که طی چند دهه گذشته در سطح وسیع از سوی حکومت به مردم وارد شده است و احساس ناامیدی از ایجاد تغییر توسط سیاستمدارانی که به آنها رای داده بودند را بهخوبی میشد در شعارهای این جنبش مشاهده کرد، اما همانطور که اشاره شد از تعیین جایگزین مشخص نشانه چندانی در دست نبود.
شاید بتوان تخمین زد موضوع دستیابی به «آزادی» در تمامی جنبههای آن و «رفاه اقتصادی» اصلیترین خواسته ایرانیان معترض بود که بازتابی از این موضوع را در فضای مجازی میشد مشاهده کرد. اگر این فرض را بپذیریم، شاید بتوان نتیجه گرفت «دموکراسی» اصلیترین خواسته و آرمان ایرانیان معترض در زمینه مسایل سیاسی است.
باید توجه داشته باشیم «مردمسالاری» توسط حکومتها (نه مردم) محقق میشود و حکومتها هم توسط سیاستمداران اداره میشوند. بنابراین اینکه مردم دموکراسی (از جمله امکان انتخاب آزاد) میخواهند، باید مشخص شود قصد دارند چه کسی یا کسانی را بهجای حاکمان کنونی بر سر کار بیاورند.
شاید همین موضوع مهم یعنی مشخص نبودن مقصد نهایی و جایگزین مشخص جزو عوامل موثری است که باعث شده با وجود نارضایتیهای گسترده از ادامه فعالیت نظام جمهوری اسلامی، همچنان بسیاری از مردم حاضر به مشارکت در تظاهرات و تلاش برای سرنگونی حکومت نباشند.
در نظرسنجی که از سوی وزارت کشور صورت گرفته و در یکی از بولتنهای فاش شده توسط گروه هکری بلک ریوارد منتشر شده است به این موضوع اشاره میشود که ۸۴ درصد مردم معتقدند اعتراضهای خیابانی باعث کاهش مشکلات میشود، با این حال کمتر از ۳۰ درصد مردم حاضرند در تظاهرات مشارکت کنند.
در این بولتن به آمار دیگری نیز اشاره شده که توسط مرکز افکارسنجی دانشگاه تهران منتشر شده است که بر اساس این نظرسنجی، تنها ۲۰ درصد مردم (در تهران ۴۰ درصد) از اعتراض (اغتشاش)ها حمایت میکنند.
بهنظر میرسد در کنار عوامل بسیار زیادی که میتواند باعث دستیابی یک جنبش یا انقلاب به اصلیترین و مهمترین خواستههایش شود، همچنان «چشمانداز» جزو کلیدیترین عواملی است که نبود آن برای مردم بازدارندگی ایجاد میکند و به اندازهای فضای تردید و ابهام را در میان مردم گسترش میدهد که چرخ جنبشها را از حرکت و گردش بازمیدارد.