گاردین: مردم ایران برای سرنگون‌ کردن حکومت به چه چیزی نیاز دارند؟

01 07 c36 1152

شرح گزارش:

به‌تازگی گاردین در گزارشی طولانی درباره جنبش اخیر مردم ایران آورده است: حدود ۳ ماه پس از آغاز قیام مردم در ایران، تظاهرکنندگان همچنان جان‌شان را به خطر می‌اندازند. آیا این نسل موفق خواهد شد تلاش‌های پیشین برای سرنگونی تندروهای اسلامی را به نتیجه برساند؟

در ۱۲ هفته گذشته، احساسات انقلابی در ایران موج می‌زند؛ موجی که با جان‌باختن مهسا امینی پس از دستگیری توسط پلیس امنیت اخلاقی در تهران به‌راه افتاد. این جنبش از ابتدا ویژگی‌های فمینیستی داشت، اما توانست شهروندان از طیف‌های مختلف را برای گذر از جمهوری اسلامی متحد کند.

حکومت ایران در یک دهه و نیم گذشته با جنبش‌های اعتراضی بسیاری مواجه بوده است، اما این بار مقاومت و اتحادی که مخالفان حکومت از خود نشان می‌دهند، الگوهای جنبش‌های پیشین را درهم شکسته و شرایط را در ایران وارد مرحله دیگری از اعتراض‌های همگانی به حکومت کرده است.

گاردین می‌افراید: این جنبش بی‌نام، بدون رهبر، متنوع و سازگار با شرایط، نخستین بار از ابتدای انقلاب سال ۵۷ شکل گرفته و شرایطی را فراهم کرده است که تعداد قابل‌توجهی از زنان جامعه در شهرهای سراسر کشور بتوانند بدون حجاب به فعالیت بپردازند.

جنبش کنونی با شعار «زن، زندگی، آزادی» برای معترضان شورانگیز است. هر چند در این ۳ ماه شعارها پرحرارت‌تر شده‌اند. این روزها ممکن است این شعار را بیش‌تر بشنوید که «می‌کشم می‌کشم  هر آنکه خواهرم [برادرم] کشت».

شجاعت جوانان ایرانی در برابر اسلحه و باتوم نیروهای امنیتی، تحسین مردم جهان را برانگیخته، اما هم‌زمان این پرسش را مطرح کرده است که آیا مخالفان امروز جمهوری اسلامی از قدرت و تعداد کافی برخوردارند؟ شرایطی که معترضان پیشین نداشتند. به عبارت دیگر، آیا این بار شرایط متفاوت خواهد بود؟

هدف معترضان تغییر حکومت است. هر چند جمهوری اسلامی به رهبری آیت‌الله علی خامنه‌ای نیز بسیار سرسختی می‌کند.

گاردین یادآور می‌شود: آنچه ممکن است این اعتراض‌ها را از نفس بیندازند [همانند شرایطی است که در جنبش سبز به‌وجود آمد] احساس ناتوانی در برابر سرکوب شدید است.

این واقعیت می‌تواند توضیحی باشد بر اینکه پس از جنبش سبز بسیاری از ایرانیان از درگیرشدن با سیاست خودداری کردند و به دست‌وپنجه نرم کردن با شرایط نامناسب اقتصادی پرداختند یا در جهت یافتن راهی برای مهاجرت به خارج از ایران کوشیدند.

نکته‌ای که این خیزش را از جنبش‌های پیشین متمایز می‌کند، حمایت گسترده ایرانیان خارج از کشور است. زیرا بر اساس فایل شنیداری لو رفته از نشست مقام‌های اطلاعاتی مرکز یزد، از ابتدای این خیزش ۹۲ میلیون پست در شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته که ۶۰ درصد آن توسط ایرانیان مهاجر بوده است.

البته یک اختلاف‌نظر چشمگیر نیز بین کسانی که در داخل ایران زندگی می‌کنند با مهاجران ایرانی وجود دارد: ایرانیان ناشکیبای در تبعید، توافق هسته‌ای و لغو تحریم‌ها[ی اقتصادی ایالات‌متحده] را راه نجاتی برای جمهوری اسلامی می‌دانند، اما ایرانی‌هایی که در این کشور زندگی می‌کنند، رفع تحریم‌ها را معادل بهبود شرایط زندگی می‌دانند و از آن استقبال می‌کنند.

نکته مهم دیگر اینکه، حتی اگر این حکومت [به‌صورت فرضی] ناگهان محو شود، هیچ‌کس کوچک‌ترین تصوری از آینده ندارد.

به نوشته گاردین، مخالفت بدون داشتن ‌رهبر این ویژگی مثبت را دارد که نمی‌توان سرِ مخالفان را جدا کرد، اما تنوع مخالفان در ایران به‌اندازه‌ای است که هر گونه بحث در موردِ ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، یکپارچکی که با این دشواری به‌دست آمده است را به خطر می‌اندازد.

در میان معترضان امروز، هرکسی که بپرسد «بعدش چی؟» ممکن است با عبارت‌هایی همانند «الان وقت این بحث‌ها نیست» و «هر [حکومتی] بهتر از ایناست» ساکت شود یا حتی امکان دارد به همدستی با تاکتیک جمهوری اسلامی در زمینه گسترش ترس از سقوط حکومت و ایجاد هرج و مرج متهم شود.

اکنون بدترین کابوس مخالفان این است که حکومت بتواند میان آنها شکاف ایجاد کند؛ به‌ویژه که جمهوری اسلامی در دامن زدن به بدگمانی‌ها و تفرقه سابقه دارد.

در روزهای اخیر تعداد زیادی از روزنامه‌نگاران، نویسندگان، بازیگران و کارگردانان سینما بازداشت شده‌اند. این در حالی است که اواخر نوامبر امسال، رییس قوه قضاییه از آزادی ۱۱۵۶ تن از بازداشت‌شدگان خبر داد؛ کسانی که در ظاهر تاثیرگذاری کمتری در اعتراض‌های خیابانی داشته‌اند.

هر چند تاکنون چندین حکم اعدام برای معترضانی صادر شده است که متهم به اقدام‌های خشونت‌آمیز علیه نیروهای امنیتی هستند یا به تخریب دارایی‌های عمومی دست زده‌اند.

تلویزیون دولتی ایران، اقدام به پخش بخش‌های کوتاهی از محاکمه‌ها و اعتراف‌های متهمان کرده است. همچنین این رسانه‌ با هدف ارایه چهره‌ای خشن از معترضان، تصاویری را پخش می‌کند که پلیس توانسته است انبارهای سلاحی را کشف کند که برای رساندن به معترضان در نظر گرفته شده بود یا از شبکه‌های زیرزمینی انتقال پول به «آشوبگران» گزارش می‌دهد.

به‌تازگی از تعلیق پلیس امنیت اخلاقی [توسط دادستان کل کشور] صحبت شده که البته بعید است منجر به تغییر قانون حجاب اجباری شود. شاید رهبر جمهوری اسلامی بتواند با این واقعیت زندگی کند که تعداد زیادی از زنان ایرانی بدون حجاب در کوچه و خیابان بگردند، اما هرگز تن به قانونی‌کردن بی‌حجابی نمی‌دهد و اگر شرایط فراهم شود، بار دیگر آنها را مجبور به داشتن حجاب می‌کند.

معترضان به جمهوری اسلامی باید مراقب افرادی باشند که ادعا می‌کنند برای پرسش «مردم ایران برای سرنگون‌کردن حکومت به چه چیزی نیاز دارند؟» پاسخ قابل‌قبولی یافته‌اند. البته هر اتفاقی که طی ماه‌های آینده در ایران بیفتد باید اذعان کرد شرایط تغییر کرده است: تغییری اساسی!