اسپنسر اکرمن، دیلی بیست
ترجمه: الهام اسلامی
پس از آنکه نیروهای عملیات ویژه ایالات متحده پایان خشونت باری به زندگی رهبر مهمترین گروه جهادی در عراق دادند، رییس جمهور آمریکا بر اهمیت این واقعه تاکید کرد.
رییس جمهور گفت این مرد هیولایی بود که مسبب یک کارزار تخریب منطقه ای و حتی گردن زدن گروگان های آمریکایی بود. رییس جمهور همچنین تصریح کرد: درست است که مرگ این فرد پایان جنگ بزرگتر نیست اما ایالات متحده با کشتن وی ضربه سنگینی به جهادی ها زد. جرج دبلیو بوش این حرف را در سال ۲۰۰۶ و در پی کشته شدن ابومصعب الزرقاوی زد.
پس از آنکه نیروهای عملیات ویژه ایالات متحده پایان خشونت باری به زندگی رهبر جنبش جهادی های جهان دادند، رییس جمهور بر اهمیت واقعه تاکید کرد. رییس جمهور گفت این مرد هیولایی بود که مسبب کارزار جهانی تخریب و به طور خاص حملات ۱۱ سپتامبر در نیویورک و واشنگتن بود که باعث کشته شدن حدود سه هزار آمریکایی شد. رییس جمهور همچنین تصریح کرد: درست است که مرگ وی پایان جنگ بزرگتر نیست اما کشتن وی برای ایالات متحده “بزرگترین دستاورد تا آن زمان” علیه جهادی ها بود. باراک اوباما این حرف را در سال ۲۰۱۱ و در پی کشته شدن اسامه بن لادن زد.
پس از آنکه نیروهای عملیات ویژه ایالات متحده پایان خشونت باری به زندگی رهبر جنبش جدید جهادی های جهان دادند، رییس جمهور بر اهمیت واقعه تاکید کرد. رییس جمهور گفت این مرد هیولایی بود که مسبب کارزار جهانی تخریب و گردن زدن گروگان های آمریکایی. رییس جمهور همچنین تصریح کرد: درست است که مرگ وی پایان جنگ بزرگتر نیست اما کشتن وی نشان داد که “این هیولاهای وحشی هرگز از سرنوشت خود فرار نخواهند کرد”. دونالد ترامپ این حرف را روز یکشنبه و در پی کشته شدن ابوبکر بغدادی گفت.
این سه واقعه ی مرگبار همگی به عدم انسجام جنگی جهانی اشاره می کنند که حالا به مدت عمر یک نسل ادامه پیدا کرده است. هیچ کس، نه دولت ترامپ و نه منتقدانش، باور ندارند که مرگ بغدادی به معنای پایان کار داعش باشد. به همان اندازه که نیروهای ویژه ایالات متحده در این نوع عملیات شکار افراد ظرف ۱۸ سال گذشته متبحر شده اند و به همان اندازه که شکار این نوع افراد در این بازه ی زمانی اهمیت پیدا کرده است، هیچ برنامه و یا حتی تئوری ای وجود ندارد که بواسطه ی آن کشتن رهبران جهادی پیروزی نهایی تلقی شود. لازمه ی به وجود آوردن چنین برنامه ای، تامل در شکست فاجعه بار این جنگ بی پایان است.
اگر در سال ۲۰۰۳ بوش به عراق حمله نکرده بود و آن کشور را تصرف نمی کرد، ابوبکر بغدادی بوجود نمی آمد. آن جنگ موقعیتی را برای قاتلی به نام زرقاوی بوجود آورد تا شاخه ای از القاعده ایجاد کند که خطرناکتر از آنچه بن لادن بوجود آورده بود باشد. حتی پس از مرگ زرقاوی در سال ۲۰۰۶، چنانچه مدارک بدست آمده در حمله ی سال ۲۰۱۱ به ویلای بن لادن در ایبتآباد نشان می دهد، بن لادن هرگز نتوانست القاعده عراق را کنترل کند و از اینکه این شاخه از القاعده مشتاق خلافت بود، دچار افسردگی و خشم شده بود.
برخی بر این باورند که بن لادن پیروز جنگ علیه تروریسم شد زیرا توانست آمریکا را تحریک کند که وارد جنگی بی پایان در منطقه ای که با آن آشنایی نداشت شود. اما ظهور داعش نشان داد که بن لادن کنترل جنبشی را که آغاز کرده بود، از دست داده است. بن لادن عقیده داشت که زمان برای خلافت مناسب نیست. بغدادی از جنگ داخلی سوریه و عقب نشینی اوباما از عراق در سال ۲۰۱۱ استفاده کرد تا خلافت را در واقعیت به فاشیستی بی رحم تبدیل کند که با بردگی زنان و تقدس خشونت برای مردان همراه باشد. زمانیکه القاعده و تئوری پردازان نسل قدیم جهادی ها با داعش مخالفت کردند، سازمان بغدادی که حالا دیگر تبدیل به حکومتی دارای ارتش و پرچم شده بود، مشکلی برای حمله به آنان نداشت. بغدادی کمتر از بن لادن در انظار عمومی ظاهر می شد، شیوه ی رهبری نسل قبل را نکوهش می کرد و اینگونه نشان می داد که خلافت مهمتر از خودش است. خلافت برگ برنده ی داعش در مقابل بن لادن بود.
این تاریخچه از آن جهت مهم است که نشان می دهد جنگ گسترده ای که ایالات متحده آغاز کرد علیه دشمنی ساکن و ثابت نیست. بلکه این جنگ تولید کننده دشمن است و فرصت را برای ظهور دشمنان جدید مهیا می کند. بغدادی خود به مدت چهار سال در کمپ بوکا در عراق در بازداشت ایالات متحده بود تا آنکه در سال ۲۰۰۹ آزاد شد. ترامپ روز یکشنبه یادآور وحشت ناشی از دیدن گروگان های آمریکایی در لباس های نارنجی رنگ شد، اما نگفت که داعش این رنگ را انتخاب کرده بود تا یادآور بازداشت شدگان گوانتانامو باشد که این رنگ لباس را می پوشیدند.
هیچ کس نباید تصور کند که مرگ بغدادی و یا حتی سقوط خلافت به معنای این است که دشمنان جهادی ایالات متحده تمام شده اند. جنگ علیه تروریسم هر چه باشد، تاریخچه اش نشان می دهد، مادامی که نیروهای آمریکایی به شکار، تعقیب و کشتن مسلمانان در سراسر جهان ادامه دهند، نسل های بیشتری از جهادی ها بوجود خواهد آمد. یک دلیل این موضوع این است که نیروهای ایالات متحده حتی پس از عقب نشینی، همچنان ماشین جنگ خود را فعال نگاه می دارند، و اقداماتی مانند حملات پهپادی، کنترل اطلاعاتی و حملات مرگ بار را انجام می دهند. این اتفاقی بود که در سال ۲۰۱۱ در عراق افتاد و به احتمال زیاد در سال ۲۰۱۹ در سوریه نیز اتفاق خواهد افتاد. تصور می شود که حفظ و ادامه فعالیت ماشین جنگ باعث جلوگیری از درگیری های دردناک شود اما در هر مرحله با ادامه این جنگ، جهادی ها خشن تر و در تعداد بیشتر ظاهر شده اند و این کاملا برعکس دست آوردی است که از جنگ انتظار می رود.
عقب نشینی ترامپ از شمال شرق سوریه هرگز یک عقب نشینی کامل نیست. همانند اوباما این شعار ترامپ برای خاتمه دادن به جنگ بی پایان، تنها در واقعیت چگونگی پیشبرد جنگ را پنهان می کند. ترامپ اقدام به حملات پهپادی در مناطق غیر جنگی کرد و در افغانستان، با افزایش حملات هوایی بر شمار کشته شدگان در میان مردم عادی افزود. سوریه دیر زمانیست که نشانه های افول جنگ فرسایشی علیه تروریسم را نمایش داده است: اوباما بدون اجازه ی کنگره حمله کرد ( کنگره آمریکا هم اعتراضی نکرد) و ترامپ باقی ماموریت را تبدیل به سرقت نفت و در پشت صحنه تهدید ایران کرده است. ترامپ هفته گذشته گفت که از “ترکیه، سوریه و دیگر کشورهای منطقه” انتظار دارد که وظیفه ی جلوگیری از بازگشت داعش را بر عهده بگیرند.
این بدین معناست که داعش فارغ از شکل آینده اش، فرصت زندگی دوباره پیدا می کند. پس از چراغ سبز ترامپ به حمله ی ترکیه که منجر به آن شد که هم پیمانان کرد سوری ایالات متحده جان خود را در اولویت قرار دهند، داعشی های زیادی از زندان فرار کردند. همانطور که بغدادی از کمپ بوکا خارج شد، ممکن است نسل جدیدی از رهبران داعش در میان فراریانی که از زندان های سوریه خارج شدند باشند. اینجا دیگر ایالات متحده تنها تعیین کننده نیست: جنگ داخلی ناتمام در سوریه بستر مناسبی است برای آنچه اتفاق خواهد افتاد و ایالات متحده هرگز قادر به سر و سامان دادن به اوضاع جنگ نبوده است. نیکولاس راموسن رییس مرکز ملی ضد تروریسم از آغاز جنگ علیه داعش تا سال ۲۰۱۷، در توییتر نوشت که مرگ بغدادی ضربه بزرگی به داعش بود اما “ممکن است باعث امنیت بیشتر برای ما در قبال حملات داعش نشود”.
عقب نشینی ترامپ از شمال شرق سوریه استراتژیست های آمریکا را با مشکل مواجه کرده است. تداوم جنگ علیه تروریسم که زمینه ساز این عقب نشینی شده بود، کمتر آنها را با مشکل مواجه می کرد. در یکی از جلسات عمومی رویترز در ماه سپتامبر، از جیم متیس وزیر دفاع سابق سوال کردم که چرا افسران نظامی هرگز هیچ تئوری پیروزی در جنگ علیه تروریسم مطرح نمی کنند. او پاسخ داد که تروریسم یک واقعیت همیشگی بوده است، “یک تهدید محیطی” که این پاسخ را از سوی آمریکا به همراه داشته است. متیس گفت: “من متوجه تمایل به اتمام جنگ هستم، اما این جنگی است که به دلایل ریشه ای شروع شده است و این دلایل است که باید همزمان با این جنگ بررسی و رفع شوند. این جنگ در طول حیات ما ادامه خواهد داشت”.
تروریسم که سابقه ای به قدمت تاریخ بشریت دارد، در طول حیات ما ادامه خواهد داشت. اما این واقعیت تصمیم آمریکا برای ادامه این جنگ را در نظر نمی گیرد، جنگی که تنها به بدتر شدن جهادیسم منجر شده است. در حالیکه که بمب ها فرو می ریزند، مقامات آمریکایی “دلایل ریشه ای” تعریف نشده ی متیس را بررسی و رفع نمی کنند، زیرا یکی از این دلایل ریشه ای، خود بمب ها هستند. دست آورد مرگ بغدادی همان چیزی است که ایالات متحده از این جنگ گسترده علیه تروریسم بدست آورده است: در نهایت هیچ. جز احساسات زودگذر غرور ملی که برای مدت کوتاهی نابودی یک نسل را پنهان خواهد کرد.