مازیار شیبانیفر
موضوع جاهطلبیهای دولت چین در زمینه چیرگی نظامی و اقتصادی مورد توجه رسانههای مختلف جهان است. ریپابلیک ورلد در بخشی از گزارش خود در این باره آورده است: کشوری همانند پاکستان که همواره به کمکهای نقدی ایالاتمتحده وابسته است، به اندازهای در این وابستگی زیادهروی کرده که پس از توقف کمکهای مالی واشنگتن، مجبور شده است به اصطلاح روح خود را به چینیها بفروشد.
باید توجه داشت چین همزمان با توسعهطلبیهای اقتصادی، گوشه چشمی هم به دکترین تهاجم نظامی دارد. زیرا جدا از اینکه این کشور هر جا که بتواند اندک زمینی را تصرف میکند و به مرزهای خود میافزاید، به مناطق مرفهتری همانند هنگکنگ و تایوان نیز، زیر لوای “چین واحد” دستاندازی میکند.
این کشور در زمینه اقتصاد داخلی نیز تهاجمی و اقتدارگرایانه عمل میکند. “جک ما” میلیاردر شناختهشده و بنیانگذار علی بابا، در عمل ربوده شده است و در حبس خانگی به سر میبرد و امپراتوری اقتصادی و رسانهای او بهشکل بیرحمانهای در حال نابودی است. چنین اقدامهایی فقط به خاطر به اشتراکگذاشتن اشعاری با مفاهیم ضد استبدادی در رسانههای اجتماعی صورت میگیرد.
برخی رسانهها بر این باورند که چین در پی ایجاد “امپراتوری” نیست، بلکه قصد دارد بهنوعی “کهکشان” اقتصادی بهوجود بیاورد. یوروزین در این باره مینویسد: خود چینیها از بهکار بردن واژه “امپراتوری” برای فعالیتهای اقتصادیشان ناخرسندند. به این خاطر که این کشور هر چند برای گسترش قدرت سیاسی و اقتصادی خود تلاش میکند، اما به حاکمیت ارضی تمامی کشورها احترام میگذارد. بهطور کلی، نقشی که چین در جهان ایفا میکند، سرمایهگذاری، گسترش فناوریهای نوپدید و رشد توانمندیهای دیپلماتیک، نظامی و فرهنگی است.
حقیقت این است که اکنون اقتصاد چین از ایالاتمتحده – بهعنوان بزرگترین اقتصاد جهان – پیشی گرفته است. این کشور نیمی از آمار ثبت اختراع در جهان را به خود اختصاص داده و تبدیل به بزرگترین طلبکار جهان شده است. این کشور اکنون بزرگترین شریک تجاری آفریقا، یکی از سرمایهگذاران اصلی استخراج منابع در آمریکای لاتین، اصلیترین رقیب جهانی ایالاتمتحده در زمینه تجارت و بزرگترین خریدار آهن، مس، روغن و سویا در آسیا است.
بر اساس دادههای موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم (SIPRI) در سال 2020، چین دومین تولیدکننده بزرگ تسلیحات در جهان بوده و برای ایجاد پایگاههای نظامی در جیبوتی و تاجیکستان در حال برنامهریزی است. با اینحال، چین همواره به برقراری و حفظ صلح جهانی متعهد بوده است.
این کشور همواره در عملیات حفظ صلح سازمان ملل مشارکت فعال داشته است. مینروبی در مرز جنوبی لبنان با اسراییل، خروج غیرنظامیان چینی از مناطق درگیری در لیبی (سال 2011) و یمن (سال 2015) بخشی از این تلاشها است.
البته در کنار همه اینها چین با نقاطضعف و چالشهایی نیز دست به گریبان است؛ اعتراضهای گسترده در قزاقستان بهخاطر افزایش کارخانههای چینی در سال 2019، بدرفتاری با مسلمانان اویغور در سین کیانگ، درگیری مداوم و 10 ساله معدنکاران زامبیایی با کارفرمایان چینی، بهوجود آمدن تنش بر سر وصول طلبها از کشورهای بدهکار و ماندن بر سر دوراهی اقدام قانونی یا توسل بهزور برای دریافت طلبها بخشی از مشکلاتی است که میتواند به وجهه جهانی این کشور آسیب بزند.
“جرمی پالتیل” استاد دانشگاه کارلتون کانادا در مقالهای برای موسسه صلح و دیپلماسی نوشته است: از آنجا که چین از رقبای منطقهای و جهانی در حال پیشیگرفتن است، برخی کشورهای معتقد به نظام لیبرالیسم که پس از جنگ جهانی دوم در عرصه جهانی ظهور کرده بودند، اکنون نگران آیندهاند.
هویت چین ریشه در تمدنی بزرگ و کهن دارد و قدرتی که در چنین پیشینه تاریخی نهفته است. با این حال، این کشور تا کنون بهطور کامل به ایجاد و برقراری نظم جهانی بر اساس چارچوبها و قوانین سازمان ملل متحد و نهادهای مرتبط با آن متعهد بوده است. چنانکه این کشور یکی از بزرگترین حامیان نیروهای حافظ صلح در میان 5 عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل و دومین تامینکننده مالی صندوق حافظ صلح سازمان ملل بهشمار میرود.
چین هرگز بدون تحریم سازمان ملل متحد (برخلاف ایالاتمتحده) به سرزمینی حمله و آن را اشغال نکرده و به تعهدات پیماننامههای خود پایبند است. این کشور با آنکه مجموعهای از شریکان و همپیمانان خود را دارد، اما عزمی برای ایجاد یک بلوک هژمونیک از سوی این کشور دیده نمیشود.
در زمینه دلنگرانیها و تردیدهایی که درباره “ابتکار کمربند و جاده” مطرح میشود و گسترش این پروژه از آسیا تا آمریکای لاتین و شرق آفریقا نیز شواهد مخربی وجود ندارد. منتقدان، کل این طرح را به ایجاد “تلههای بدهی” برای دیگر کشورهای جهان تنزل میدهند، در حالی که این برداشت با واقعیتهای اقتصادی مطابقت ندارد.
ترس از افزایش چیرگی چین بر آسیای مرکزی، شرق آفریقا و شرق اروپا اکنون تهیبودن خود را نمایان کرده است. اتیوپی که زمانی نمونه موفق سرمایهگذاری چینیها بهشمار میرفت، اکنون در چنگال یک جنگ خونین داخلی گرفتار آمده است. سرنوشت سیاسی سودان در هالهای از ابهام قرار دارد، تلاش سودان جنوبی برای حفظ انسجام همچنان نافرجام است و خاورمیانه از نظر سیاسی، کمتر از هر زمان دیگری پس از پایان جنگ جهانی اول، همگرایی دارد.