نویسنده: بیژن احمدی
یکی از سوالاتی که همواره در بین ایرانیان کانادا و بطور کلی جامعه ایرانی دیاسپورا شنیده ام این است که چرا ایرانیان خارج از کشور متحد نیستند و در کارهای گروهی و جمعی آن طور که باید موفق عمل نمی کنند. یکی از دلایل اصلی این تشتت و عدم همبستگی، بی اعتمادی گسترده در بین ایرانیان خارج از کشور است. هر کدام از ما به دلیلی از ایران مهاجرت کرده ایم. برخی به دلیل مشکلات سیاسی، برخی مذهبی، برخی دیگر اقتصادی و بسیاری صرفا به قصد زندگی بهتر و یا به تبعیت از خانواده مهاجرت کرده اند. تا امروز درک مشترکی بین مهاجران که هر کدام به دلیلی از ایران خارج شده اند به وجود نیامده است و این عدم درک متقابل، به بی اعتمادی و در بسیاری از موارد به تنش در میان مهاجران ایرانی در فعالیت های جمعی منجر شده است. اما یکی از مسائلی که به حس بی اعتمادی در جامعه ایرانی دیاسپورا دامن می زند و به ویژه در سالهای اخیر به معضلی اساسی تبدیل شده است، فساد و وابستگی مالی در جامعه مهاجر است. این فساد عمدتا با سرازیر شدن سرمایه های باد آورده رانتی-اختلاسی از ایران و تخصیص بودجه های هدفمند سیاسی ایجاد شده است.
سرمایه های بادآورده “ژن های خوب” در خارج از ایران
هر روز خبر جدیدی درباره زندگی اشرافی وابستگان مقامات فعلی و سابق ایران در خارج از کشور و خبر فرار اختلاسگری دیگر از ایران منتشر می شود. داستان های جدید چنان حیرت انگیز است و بی شرمی آقازاده ها این روزها چنان بی حد و مرز است که داستان محمود رضا خاوری در بین آنها دیگر نمود چندانی ندارد. اخبار هر روزه درباره سرمایه های به دست آمده از اختلاس و رانت و فرار برخی از آنها به خارج از ایران، به ایجاد حس بی اعتمادی در جامعه ایرانی خارج از کشور نیز دامن زده است. بطور خاص، مهاجران قدیمی با نوعی بدبینی با ایرانیانی که در سال های اخیر و از طریق کسب و کار یا تخصص خود به خارج از ایران مهاجرت کرده اند برخورد می کنند. حتی برخی از آنان به دانشجویان ایرانی نیز با دید شک و تردید نگاه می کنند. در حالی که اکثریت دانشجویان خارج از کشور با مشکلات و سختی های اقتصادی روبرو هستند، گاهی با انواع تهمت ها و برچسب ها از طرف برخی از هموطنان خود در خارج از ایران روبرو می شوند.
بودجه های خاص برای پیشبرد اهداف سیاسی
نوع دیگر سرمایه های کثیف که جامعه ایرانی مهاجر را هدف قرار داده است، بودجه های اختصاص یافته برای پیشبرد اهداف سیاسی کشورهای درگیر در رقابت سیاسی و منطقه ای با ایران است.
نمونه این نوع بودجه های سیاسی که بویژه در سال های اخیر در افکار عمومی مطرح شده، سرمایه گذاری های هدفمند عربستان سعودی برای ایجاد شبکه های رسانه ای فارسی زبان است. عربستان سعودی برای تاسیس یک رسانه، که از حداقل اعتبار برخوردار باشد و بتواند مخاطب فارسی زبان جذب کند، با پرداخت دستمزدهایی چندین برابر استاندارد بازار کار از روزنامه نگاران، فعالین سیاسی و حتی چهره های هنری و فرهنگی خارج از ایران استفاده می کند. مخاطبان ایرانی هیچگاه چهره سیاستمداران و سرمایه گذاران سعودی را که در هیات مدیره این رسانه ها تصمیم گیران و برنامه ریزان اصلی هستند نمی بینند. تمام برنامه ها توسط مجریان، روزنامه نگاران و کارشناسان ایرانی اجرا می شوند تا اهداف سیاسی این رسانه ها در پشت چهره های آشنا و پرده استودیوهای حرفه ای پنهان باقی بماند. حتی زمانی که رسانه های معتبری مانند گاردین درباره وابستگی این رسانه ها گزارشی منتشر میکنند، همان چهره های آشنای ایرانی را برای کتمان حقیقت به جلوی دوربین ها میفرستند.
نمونه دیگر، جذب و تامین مالی فعالین سیاسی در جامعه ایرانی مهاجر در اندیشکده هایی است که برخلاف نامشان، محلی برای تفکر و تحقیق مستقل نیستند بلکه لابی سیاسی برای پیگیری سیاست های مشخص علیه زادگاه ما ایران هستند. به عنوان مثال، موسسه های مدافع تحریم علیه ایران در واشنگتن یا حتی اتاوا با تخصیص بودجه های میلیون دلاری فعالین سیاسی را جذب پروژه های خود می کنند. دلیل اصلی استفاده این موسسات لابی گر از ایرانیان مهاجر به خاطر سطح دانش یا تجربه ویژه آنها نیست، بلکه این موسسات از طریق جذب کارشناسان و فعالین ایرانی در صدد تبلیغ و کسب اعتبار برای سیاست های مورد نظر خود در افکار عمومی غرب هستند و در عین حال از ایرانیان جذب شده برای تاثیرگذاری در جامعه ایرانی داخل و خارج از کشور نیز استفاده می کنند.
هدف این نوشته بررسی سیاست های تبلیغ شده از طرف این رسانه ها یا لابی های سیاسی نیست. اما برای هر سیاستی که تبلیغ میکنند، چه سیاست های آنها مورد قبول ما باشد چه نباشد، دریافت حقوق و بودجه از کشورها یا سازمان هایی که تنها هدفشان استفاده ابزاری از جامعه ایرانی مهاجر برای پیشبرد اهداف سیاسی علیه ایران است کاری غیراخلاقی و مشکلی اساسی برای جامعه مهاجر ایرانی است. این معضل اساسی، به ویژه در سال های اخیر با افزایش تعداد شبکه ها و موسسات وابسته، تشتت و تنش در جامعه ایرانی خارج از کشور را نیز به شدت افزایش داده و به بی اعتمادی در بین ایرانیان مهاجر دامن زده است.
اخیرا یکی از روزنامه نگاران ایرانی-کانادایی که به تازگی مسئولیت سرویراستاری وبسایت خبری متعلق به “گروه تحقیق و بازاریابی سعودی” را بر عهده گرفته است در پاسخ به سوالی درباره وابستگی این رسانه به عربستان سعودی گفته بود که ایشان در صورتی که دستمزد “معقولی” دریافت کند و بتواند هر آنچه دوست دارد بنویسد، برای “شیطان” هم حاضر است کار کند. چنین استدلالی نه منطقی است و نه اخلاقی.
این استدلال منطقی نیست زیرا بر اساس گفته چندین روزنامه نگار ایرانی که اخیرا کار برای رسانه های وابسته به سعودی را ترک کرده اند، هیات تحریریه این رسانه ها به شدت جهت دار و کنترل شده است و کوچکترین انتقادی که سیاست های عربستان سعودی را زیر سوال ببرد تحمل نمی کنند. حتی اگر آزادی عمل ادعایی ایشان درست باشد، باز هم مطالب این روزنامه نگار ایرانی و حضور ایشان تنها به جذب و فریب مخاطب ایرانی به یک رسانه وابسته کمک خواهد کرد و هیچ تضمینی نیست که این رسانه ی وابسته از طریق مطالب دیگر مخاطب را گمراه نکند و یا در زمان مورد نیاز از این شبکه به عنوان یک سلاح رسانه ای استفاده نشود.
استدلال سر ویراستار وبسایت وابسته به سعودی اخلاقی نیز نیست زیرا در شرایطی که رژیم سعودی روزنامه نگاران را در کشور خود سرکوب می کند و حتی آرام ترین منتقدین مانند جمال خاشقجی را در کنسولگری خود در کشور دیگری به قتل می رساند، یک روزنامه نگار تنها با حضور خود در یک رسانه وابسته به سعودی و همکاری با آنها به تلاش حاکمان این کشور برای پاک کردن سابقه سیاه خود در کشتار و سرکوب کمک می کند.
برخی از روزنامه نگاران یا فعالین سیاسی که در شبکه های وابسته به حکومت سعودی کار میکنند نقض حقوق بشر یا نبود آزادی رسانه ای در ایران را به عنوان دلایل فعالیت خود در رسانه های وابسته عنوان میکنند. اما این بهانه خوبی برای وابستگی مالی به یکی از اصلی ترین ناقضین حقوق بشر در دنیا نیست. روزنامه نگار یا فعال سیاسی که صادقانه دغدغه حقوق بشر و آزادی را داشته باشد حاضر نخواهد شد از قاتلین مردم بی دفاع یمن حقوق ماهیانه خود را دریافت کند.
اما راه حل چیست؟
حل مشکل فساد مالی، اختلاس و فرار ژن های خوب با سرمایه های باد آورده به خارج از ایران تا حد زیادی باید در داخل ایران و از طریق تدوین سازوکارهای پیشگیرانه، مبارزه با فساد سیستماتیک و با مطالبه جامعه مدنی در داخل ایران پیگیری شود. اما ایرانیان مهاجر نیز میتوانند از دولت های میزبان خود مانند دولت فدرال کانادا درخواست کنند که جلوی ورود این سرمایه های به غارت رفته از ملت ایران را بگیرند. از طرف دیگر، جامعه ایرانی خارج از کشور می تواند با اطلاع رسانی و از طریق اعتراض مدنی به اختلاس گران نشان دهد که آنها جایی در جامعه مهاجر ندارند. به عنوان مثال، ایرانیان مقیم کانادا می توانند درباره سرمایه گذاری های خاوری در کانادا در جامعه بزرگتر کانادایی اطلاع رسانی کنند و با یک حرکت جمعی و حتی با همراهی جامعه کانادایی، کسب و کارهایی را که با سرمایه اختلاس ایجاد شده اند بایکوت نمایند.
اما حل معضل بودجه های هدفمند سیاسی و رسانه های وابسته فارسی زبان تنها از طریق آگاهی رسانی ممکن است. با آگاهی رسانی در جامعه ایرانی دیاسپورا میتوانیم اصل عدم همکاری با رسانه ها و موسسات وابسته را به یک استاندارد حداقلی تبدیل کنیم تا روزنامه نگاران، فعالین سیاسی یا فرهنگی ایرانی در کانادا، انگلیس و آمریکا بدانند که جامعه مهاجر ایرانی همکاری ایشان با رسانه ها و موسسات وابسته، به عنوان مثال وابسته به سرمایه سعودی، را نمی پذیرد. بعلاوه با آگاهی رسانی مداوم میتوان وابستگی مالی این شبکه ها را به مخاطب ایرانی یادآوری کرد تا محتوای ارائه شده از طریق این رسانه ها و لابی های سیاسی را، حتی اگر توسط چهره های نام آشنا ارائه میشود، با علم به وابستگی آنان تحلیل کنند.
برای حل مشکلات مطرح شده در این نوشته و مبارزه با فساد و وابستگی مالی، جامعه ایرانی مهاجر نیاز به تاسیس و تقویت رسانه های مستقل دارد. رسانه هایی که اگرچه از نظر بودجه و کادر حرفه ای بسیار کوچکتر و ضعیف تر از رسانه های فارسی زبان وابسته هستند، اما میتوانند بطور مستقل و از طریق تحقیق و ارائه گزارش های با کیفیت رسانه های وابسته را به چالش بکشند و در راه آگاهی رسانی به جامعه دیاسپورا و حتی ایرانیان داخل کشور موثر باشند. از طریق آگاهی رسانی مستقل می توانیم به شرایطی برسیم که اختلاسگران فراری به خارج از ایران بدانند رسانه های مستقلی وجود دارند که درباره آنها تحقیق و اطلاع رسانی عمومی خواهند کرد و افرادی که برای دسترسی به منابع مالی قلم و زبان خود را در اختیار بن سلمان و ترامپ قرار داده اند بدانند که مخاطبان ایرانی از وابستگی مالی آنان از طریق رسانه های مستقل آگاه خواهند شد. تنها با حضور و فعالیت رسانه های مستقل است که می توانیم با فساد و وابستگی مالی که گریبانگیر جامعه مهاجر ایرانی شده است مقابله کنیم.