مازیار شیبانیفر
طی بیش از یکصد سالی که سینما در ایران پا به عرصه وجود گذاشته، همواره با جرح و تعدیل، توقیف و سانسورهای مختلفی مواجه بوده که بخشی از این اقدامها بر اساس قانون نانوشته و اعمال سلیقه فردی انجام شده است. این بار نوبت به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم رسیده است تا بار دیگر دست به “ارشاد” بزند!
محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چندی پیش در برنامه تلویزیونی «نگاه یک» حضور یافت و گفت که همراه خانواده نمیتواند به تماشای برخی از فیلمهای سینمایی ایرانی بنشیند.
این گفته وی با بازخوردهای بهنسبت زیادی همراه شد. وی بهتازگی در واکنش به این بازخوردهای انتقادی در گفتوگو با خبرگزاری صدا و سیما گفته است: “…اگر من به عنوان وزیر ارشاد نتوانم برخی فیلمها را همراه با خانوادهام ببینم، حتماً برای جامعه هم توصیه نمیشود… نکتهای که گفتم ناظر بر تعداد بسیار بسیار معدودی از فیلمهایی است که نیاز به اصلاح دارند… اگر معدل عمومی، سنت اخلاقی حاکم بر جامعه، روابط شرعی، قانونی و ضوابط دینی موضوعی را نپذیرد و من هم اجتناب میکنم، طبیعتاً نمیتوانم برای بقیه جامعه هم آن را تجویز کنیم.”
این موضوع طبیعی است که وزیر ارشاد بر اساس وظیفهای که برایش تعیین شده است، به اعمال قانون بپردازد، اما اینکه میگوید “اگر من نمیتوانم فیلمی را همراه خانواده ببینم، پس…” در اصل یعنی اعمال سلیقه شخصی و خارج از قانون. چون بر اساس قانون، سازمان سینمایی وزارت ارشاد وظیفه بررسی فیلمها را دارد، اما به نظر میرسد وزیر ارشاد بر اساس آنچه خود به آن اشاره دارد، در پی ایجاد شرایطی جدید است.
تعیین تکلیف برای سینما
اعمال قانون و ممیزی برای فیلمهای سینمایی در ایران از سال 1309 سابقه دارد. در سال 1347 برای ارایه مجوز اکران، قانونی جدید مدون و اعلام شد. تاخیر در اکران فیلم “آرامش در حضور دیگران” اثر ناصر تقوایی و “دایره مینا” ساخته داریوش مهرجویی که البته هیچوقت بهطور رسمی اکران نشد، بخشی از تعیین تکلیف برای نمایش فیلم در ایران بوده است.
در سال 1357 و با ایجاد فضای سیاسی جدید، این قانونها تغییر کرد. پس از انقلاب، وزارت ارشاد برای اینکه محکمکاری کرده باشد، به سینماگران اعلام کرد که ابتدا باید فیلمنامه “مجوز ساخت” دریافت کند و پس از اتمام تولید “مجوز اکران” بگیرد. یعنی تعلیق کامل برای فیلمسازان!
هر چند بارها و بارها پیش آمده است که حتی پس از صدور مجوز اکران از سوی وزارت ارشاد، نهادهای مختلف از اکران یک فیلم جلوگیری کردهاند یا در نخستین روزهای اکران، ادامه نمایش را متوقف ساختهاند یا نهادهای موازی همانند حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی اجازه اکران برخی فیلمها در سالنهای سینمای خود را نداده است!
سینمای گلخانهای
پس از انقلاب، حکومت نوپای مذهبی برای اینکه بتواند تمامی ارکان فرهنگی و هنری را در دست بگیرد، شروع به سرمایهگذاری برای تولید فیلمهایی کرد که در ژانر انقلاب، دفاع مقدس و مسایل مذهبی باشد. آثار این دوره، بعدها به “سینمای گلخانهای” مشهور شد. در این دوره برخی از آثار شاخص سینمای ایران از جمله “باشو غریبه کوچک” ساخته بهرام بیضایی و بیشتر آثار ابوالفضل جلیلی که با بودجه شبکه دو سازمان صدا و سیما ساخته شده بود یا بهطور کامل توقیف شدند یا چند سالی در انبار خاک خوردند!
سینمای پس از دهه 70
دهه 70 خورشیدی در ایران دورهای بود که سینما مجال تنفسی دوباره یافت و تولید فیلمهای تجاری در دستور کار وزارت ارشاد قرار گرفت. هر چند در این دوره نیز فیلمهای بسیاری زیر تیغ سانسور رفت که از جمله آنها میتوان به “بانو” اثر داریوش مهرجویی یا “دایره” کاری از جعفر پناهی اشاره کرد که یکی با تاخیر چند ساله به اکران رسید و دیگر بهطور کامل توقیف شد.
سینمای دوره اصلاحات
در دوره اصلاحات یعنی از نیمه دهه 70 ساخت فیلمهای طنز بسیار گسترش یافت. طی سالهای 1376 تا 1384 نوعی از فیلمسازی در ایران رشد کرد که به آن “فیلمهای دختر و پسری” گفته میشد که مضمون بیشتر آنها عشق و عاشقی میان جوانان بود.
در این دوره با آنکه وزارت ارشاد سعی کرد تا جای ممکن فضای کار برای فیلمسازان فراهم شود و حتی در مقطعی دریافت مجوز پیش از ساخت از وزارت ارشاد را تا حدود زیادی برداشته بود – هر چند فیلمسازان برای دریافت وام دولتی مجبور بودند پیش یا هنگام تولید، فیلمنامههای خود را برای تایید به نهادهایی همانند بنیاد سینمایی فارابی یا حوزه هنری ارایه کنند و در عمل دریافت مجوز ساخت به گونهای دیگر پا بر جا ماند – اما در همین سالها “سفره ایرانی” کیانوش عیاری توقیف شد، اکران “مارمولک” کمال تبریزی پس از چند هفته متوقف شد، نزدیک به تمامی آثار “عباس کیارستمی” مجوز اکران نگرفتند و “رای باز” مهدی نوربخش راهی آرشیو شد!
سینمای دهه 80
از نیمه دوم دهه 80 فیلمسازی در ایران دو ژانر کلی به خود گرفت که تا امروز همچنان بر همین مدار منطبق است. آثاری که به منظور کسب درآمد ساخته میشد و به اصطلاح به آن “بفروش” یا “سوپر مارکتی” میگفتند و آثاری که نیم نگاهی به جشنوارههای خارجی داشتند و مضمون آنها اجتماعی با تهمایههای سیاسی بود که به آنها “فیلمهای هنری” یا “فیلمهای اجتماعی” گفته میشد.
این دوره بیشترین میزان توقیف و تعدیل بر آثار سینمای ایران اعمال شد. جعفر پناهی که یکی از ساختههایش بهنام “آفساید” توقیف شده بود، در سالهای اخیر اجازه فیلمسازی ندارد. محمد رسولاف از دیگر کارگردانهایی است که امکان فیلمسازی را از او گرفتهاند. در این دوره حتی “گزارش یک جشن” ابراهیم حاتمیکیا که مضمونی سیاسی درباره اتفاقات سال 88 دارد نیز به محاق توقیف رفته است.
پایان سخن
سینمای ایران از ابتدا تا امروز فراز و نشیبهای بسیاری داشته، اما سانسور و توقیف همواره همزاد آن بوده است. بهنظر میرسد مدیران عرصه سیاستگذاری فرهنگی و هنری در ایران بیش از اینکه به مقوله “فرهنگ” و توسعه آن علاقمند باشند، در پی “ارشاد” هستند!