نوسان بازار سرمایه همچنان شدید است و شرکت گیم استاپ جدیدترین نمونه از حباب موجود در بازارهای سرمایه است که داستانی مشابه تسلا و بیتکوین دارد. پس از آنکه معاملهگران اول فوریه 2021 قیمت نقره را حدود 7 درصد افزایش دادند، تصور کردم شاید برادران هانت (فرزندان یک میلیاردر تگزاسی که در سال 1980 یک سوم نقره جهان – به غیر از نقره در اختیار دولتها – را تصاحب کردند. آنها 18 ژانویه 1980 قیمت نقره را 713 درصد افزایش دادند) دوباره از گور برآمدهاند.
اکنون زمانه خطرناکی است و البته بسیاری از سرمایهگذران همانند زمانهای گذشته معتقدند از تفکر “عصر جدید” برخوردارند، اما آنچه نقدینگی نامیده میشود بیشتر به حدس و گمان و تکانهها مربوط میشود.
اینجا مساله درآمد مطرح نیست. سود هر سهم مربوط به سه ماه آخر سال گذشته 20 درصد پایینتر از برآوردهای سال گذشته بوده است. با این حال، بازار 70 درصد رشد کرده و این رشد نسبت به سال گذشته 15 درصد بوده است.
همزمان بازار این انتظار را داشت که سود 20 درصد نسبت به سود واقعی بیشتر باشد. به بیان دیگر، همهکارها بر اساس نسبت قیمت به درآمد در حال انجام است و سرمایهگذاران اعتماد بسیار بالایی به آینده اقتصاد و سود شرکتها دارند. من احساس میکنم این امیدها واهی هستند. زیرا مسیری ناهموار در انتهای تونل در انتظارمان است.
موضوعی که به ندرت درباره آن صحبت میشود، شیوه حل مشکل کسری بودجه و بدهیهای سنگین ایجاد شده در دوران همهگیری است. نسبت کل بدهی به تولید ناخالص داخلی اقتصاد ایالات متحده از 326 درصد پیش از آغاز همهگیری به 365 درصد رسیده است. میزان بدهی ایجاد شده در 9 ماه به اندازه بدهی دو دهه بوده است.
به زبان اعداد این مبلغ حدود 77 و نیم تریلیون دلار بدهی ملّی یا 620 هزار دلار بدهی به ازای هر خانوار میشود. به مبلغ بدهی خانوار دقت کنید؛ زیرا رقم آن بیشتر و بیشتر میشود. این رقم در اوج حباب شرکتهای فناوری در سال 2000 حدود 260 هزار دلار آمریکا بود و در اوج حباب مسکن و اعتبار در سال 2007 به 475 هزار دلار رسید.
تا زمانی که این بدهی بزرگ رفع نشده است، میتوان انتظار تضعیف ضریب اعتبار در اقتصاد واقعی، کاهش سرعت گردش پول، افزایش میزان پسانداز، فشار تورمی منفی و پایین ماندن نرخ سود را داشت.
نرخ سود پایین میتواند برای مدتی قیمت داراییها را حفظ کند، اما این تاثیر با مشخص شدن این نکته که به سمت دوران طلایی اقتصادی دهه 20 نمیرویم، از بین خواهد رفت. نرخ سود باعث ترکیدن حبابهای سالهای 2000 و 2007 نشد؛ بلکه پیش فرضهای اشتباه باعث بروز فاجعه شدند.
ما به زودی متوجه خواهیم شد که بانکهای مرکزی بزرگتر از بازار و چرخه کسب و کار نیستند. با این وجود، دستکم تا پایان سه ماه دوم امسال زمان داریم که این انتظارات اقتصادی را به بوته آزمایش بسپاریم.
در حال حاضر این دیدگاه وجود دارد که سرمایهگذار خُرد، جای سرمایهگذار نهادی را گرفته است، اما در واقعیت سرمایهگذاران نهادی نیز دیدگاهی بسیار خوشبینانه نسبت به آینده دارند. سرمایهگذار خرد بر اساس حدس و گمان خرید میکند و کارگزاران آموزش دیدهاند که مدیریت ریسک انجام دهند و میدانند چهگونه باید ارزش کنونی جریانهای پولی آینده را ارزیابی کنند.
اگر شما چنین کاری نمیتوانید انجام دهید یک سرمایهگذار نیستید و تنها یک معاملهگر بر حسب حدس و گمان هستید. روزی میرسد که شرکتهای غیرسودآور دیگر توانایی عملکرد بهتر نسبت به آنهایی که اصولی و برنامهدار هستند را نخواهند داشت.
من همواره شرکتهای در حال رشد دارای ویژگیهای سوددهی را برای سرمایهگذاری توصیه میکنم و میتوان این شرکتها را در بخشهای فناوری، کالاهای اساسی، بهداشت و درمان پیدا کرد. بازارهای مالی و انرژی نیز منطقیترین حوزهها برای حفظ ارزش دارایی هنگام بازیابی اقتصادی هستند.
نیازی نیست پول زیادی داشته باشید و نگران زمان سرمایهگذاری نباشید. زیرا اکنون نسبت به 6 ماه گذشته به ترکیدن حباب نزدیکتر هستیم. مدیریت پول به معنای حفظ سرمایه و کسب مقداری سود است. جی پی مورگان زمانی گفته بود که ثروت خود را از طریق خرید در زمان ارزانی و فروش در زمان گرانی بهدست نیاورده است و از طریق فعالیت در 60 درصد میانه بازار سهام پولدار شده است.
ما مدتها است که از میانه بازار سرمایه عبور کردهایم. تنها دلیلی که نرخ سود پایین مانده، دخالت بانک مرکزی یا پیشبینی رشد اقتصادی بسیار ضعیف است. در صورت صادق بودن علت اول میتوان به این نتیجه رسید که مدل قیمتگذرای داراییهای سرمایهای بسیار دستکاری شده است.
متاسفانه در شرایط بزرگتر شدن حباب بازار، سرمایهگذاران نمیتوانند به سوددهی برسند. زیرا ممکن است ارزش تمامی داراییهای دستکاری شده است یا پیشبینیهای خوشبینانه از رشد اقتصادی، خیالبافی باشد. احتمالا موقعیت کنونی ترکیبی از هر دو احتمال است، اما اکنون زمان پیروی از رفتارهای هیجانی دیگران نیست.