مازیار شیبانیفر
- در هنگامه اعتراض ایرانیان به حاکمان جمهوری اسلامی، کسانی که پیشنهاد جنگ میدهند سرنوشت ایرانیان برایشان اهمیتی ندارد؛ برای این گروه، هدفهای ژئوپلتیکیشان اولویت است. اگر برنامه مشخصی برای انتقال صلحآمیز قدرت وجود نداشته باشد بیثباتکردن کشوری با بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت و برنامه هستهای فعال، میتواند پیآمدهای منفی گستردهای برای جهان به ارمغان بیاورد!
- این موضوع باعث میشود غربیها برای مهار برنامه هستهای ایران از طریق توافق، بیش از پیش احساس نیاز کنند، بهجای اینکه ایران را بهسمت تبدیلشدن به کره شمالی دیگری سوق دهند؛ شرایطی که امکان سرکوب بیشتر در داخل ایران را فراهم میآورد.
- اکنون گروههای سیاسی راستگرای ایرانی در خارج از این کشور تلاش میکنند با فشار بر دولتهای غربی آنها را از ادامه مذاکرات احیای برجام منصرف کنند تا اینگونه رهبر جمهوری اسلامی مجازات شود، اما این نوع رویکرد در ۴۳ سال گذشته نشان داده است، تندروترین اردوگاههای حکومت امکان گسترش و تقویت پیدا میکنند.
- اگر غرب از مذاکره بر سر توافق هستهای کنارهگیری کند و بار دیگر به کمپین فشار حداکثری رو بیاورد، بعید بهنظر میرسد باعث سقوط جمهوری اسلامی شود؛ برعکس، کنار گذاشتن دیپلماسی تنها به سود تندروهای حکومت ایران تمام خواهد شد که تقصیر مشکلات اقتصادی را به گردن غرب میاندازند و با تضعیف جامعه مدنی ایران، مردم را فقیرتر میسازند و ارتباطشان با جهان را قطع میکنند.
- ارزیابی دقیق انقلابها در جهان دشوار و پیشبینی نقاط عطف آنها سختتر است. این موضوع مهم و حیاتی که سرانجام چه کسی یا چه چیزی جایگزین یک حکومت اقتدارگرا میشود، چندان روشن و قابل حدسزدن نیست. از همین رو است که بیشتر وقتها در چنین شرایطی، توافق گروهی (اجماع) در سطح منطقهای یا حتی جهانی بر حفظ وضعیت موجود قرار میگیرد.
- در یک دهه گذشته، خاورمیانه شاهد اعتراض گسترده زنان و مردان جوان به حکومتهای اقتدارگرا بوده است. این قیامها که با عنوان «بهار عربی» از آنها یاد میشود، هر چند در ابتدا بسیار امیدوارکننده بودند، اما سرانجام غمانگیزی داشتند. زیرا بحرانهای انسانی دلخراشی را در پی آوردهاند که نهتنها نتوانست در این کشورها دموکراسی ایجاد کند، بلکه شرایط مردم را بدتر کرده است.
- ممکن است جمهوری اسلامی به اندازه حاکمان سوریه یا مصر بهطور کامل تمامیتخواه (توتالیتر) نباشد، اما تمامی حکومتهای اقتدارگرا میکوشند شرایط اجتماعی ایجاد کنند که مردم مجبور شوند میان «استبداد پایدار» و «هرج و مرج نداشتنِ حکومت» یکی را برگزینند؛ این انتخاب بههیچوجه آسان نیست!
- هر چند تقصیر تمامی اتفاقهای اخیر و نگرانیهای آینده به گردن رهبران جمهوری اسلامی است که هرگز حاضر به سازش با مردم ناراضی نبودهاند.
- با توجه به نتایج فاجعهباری که از دخالت ایالاتمتحده برای تغییر حکومت در عراق و افغانستان بهبار آمده، تا کنون رویکرد جدی برای استفاده از گزینه نظامی در جهت سرنگونکردن حکومت ایران از سوی سیاستمداران آمریکایی مطرح نشده است.
شرح گزارش:
در هنگامه اعتراض ایرانیان به حاکمان جمهوری اسلامی، کسانی که پیشنهاد جنگ میدهند سرنوشت ایرانیان برایشان اهمیتی ندارد؛ برای این گروه، هدفهای ژئوپلتیکیشان اولویت است. اگر برنامه مشخصی برای انتقال صلحآمیز قدرت وجود نداشته باشد بیثباتکردن کشوری با بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت و برنامه هستهای فعال، میتواند پیآمدهای منفی گستردهای برای جهان به ارمغان بیاورد!
به گزارش وبسایت رسمی روابط خارجی شورای اروپا، رویدادهای هفتههای اخیر در ایران بهخاطر اعتراضهای خیابانی جوانان «نسل زد» بهویژه زنان مورد توجه جهان قرار گرفته است. پاسخ مقامهای حکومت ایران نیز قابل پیشبینی بود؛ رفتارهای اقتدارگرایانه، قطعی گسترده اینترنت و سرکوب معترضان.
البته این بار شرایط سرکوب بهنسبت برخورد وحشیانه حکومت با معترضان در سال ۲۰۱۹ (آبان ۱۳۹۸) – که بهنوشته رویترز به کشتهشدن ۱۵۰۰ نفر طی ۳ روز انجامید – متفاوت و بهمراتب کمتر است. یکی از علتها شاید به این خاطر است که با توجه به یکدستشدن حاکمیت، مسئولیت کامل برخورد با معترضان بر دوش نظام قرار میگیرد.
هر چند دور جدید دستگیری گسترده فعالان و صداهای میانهرو در ایران، امکان سازش و آشتی داخلی را محدود میکند و جامعه ایران را شاید قطبیتر و آماده قیامهای بعدی کند. این موضوع باعث میشود غربیها برای مهار برنامه هستهای ایران از طریق توافق، بیش از پیش احساس نیاز کنند، بهجای اینکه ایران را بهسمت تبدیلشدن به کره شمالی دیگری سوق دهند؛ شرایطی که امکان سرکوب بیشتر در داخل ایران را فراهم میآورد.
اکنون گروههای سیاسی راستگرای ایرانی در خارج از این کشور تلاش میکنند با فشار بر دولتهای غربی آنها را از ادامه مذاکرات احیای برجام منصرف کنند تا اینگونه رهبر جمهوری اسلامی مجازات شود، اما این نوع رویکرد در ۴۳ سال گذشته نشان داده است، تندروترین اردوگاههای حکومت امکان گسترش و تقویت پیدا میکنند.
برای نمونه، در دوران دانلد ترامپ سیاست «فشار حداکثری» ایالاتمتحده باعث شد ایران زیر شدیدترین تحریمها قرار بگیرد و حتی این دو کشور را به جنگ نزدیک کرد. با این حال در ایران فضای امنیتی گسترش یافت و زمینه تحکیم قدرت جناحهای تندرو بهوجود آمد.
اگر غرب از مذاکره بر سر توافق هستهای کنارهگیری کند و بار دیگر به کمپین فشار حداکثری رو بیاورد، بعید بهنظر میرسد باعث سقوط جمهوری اسلامی شود؛ برعکس، کنار گذاشتن دیپلماسی تنها به سود تندروهای حکومت ایران تمام خواهد شد. آنها تقصیر ایجاد مشکلات اقتصادی را به گردن غرب میاندازند و با تضعیف جامعه مدنی ایران، همچنان مردم را فقیرتر میسازند و ارتباطشان با جهان را قطع میکنند.
در گزارش وبسایت روابط خارجی شورای اروپا تاکید شده است دولتهای اروپایی باید همچنان به فشار بر حکومت ایران در زمینه انجام تعهدهای داخلی و بینالمللیاش در برابر شهروندان ایرانی ادامه دهند، اما فعالیتهای هستهای گسترده حاکمان تهران برای پایتختهای اروپایی خطری راهبردی بهشمار میرود که نیاز به توجه و رسیدگی دارد.
به باور کارشناسان اندیشکده شورای آتلانتیک، ارزیابی دقیق انقلابها در جهان دشوار و پیشبینی نقاط عطف آنها سختتر است. این موضوع مهم و حیاتی که سرانجام چه کسی یا چه چیزی جایگزین یک حکومت اقتدارگرا میشود، چندان روشن و قابل حدسزدن نیست. از همین رو است که بیشتر وقتها در چنین شرایطی، توافق گروهی (اجماع) در سطح منطقهای یا حتی جهانی بر حفظ وضعیت موجود قرار میگیرد.
بهنوشته سیانان، یکی از مشکلات جدی دولتهای ایالاتمتحده و دیگر قدرتهای غربی برای حمایت از معترضان در ایران برمیگردد به این نگرانی که حکومت آنها را «ابزار غرب» معرفی [و به همین بهانه سرکوب] میکند. هر چند این بار دولت بایدن بهطور مستقیم حمایت خود را اعلام کرده است.
به نوشته اینترسپت، در یک دهه گذشته، خاورمیانه شاهد اعتراض گسترده زنان و مردان جوان به حکومتهای اقتدارگرا بوده است. این قیامها که با عنوان «بهار عربی» از آنها یاد میشود، هر چند در ابتدا بسیار امیدوارکننده بودند، اما سرانجام غمانگیزی داشتند. زیرا بحرانهای انسانی دلخراشی را در پی آوردهاند که نهتنها نتوانست در این کشورها دموکراسی ایجاد کند، بلکه شرایط مردم را بدتر کرده است.
البته این ادعای نژادپرستانه برخی از تحلیلگران غربی بهطور کامل نادرست است که ساکنان خاورمیانه در پذیرش دموکراسی مشکل دارند؛ مشکل اصلی بر سر ماهیت رفتار حکومتهای دیکتاتوری است.
برای نمونه، جوانان سوریهای و مصری که برای اعتراض به حکومتهایشان به خیابانها رفتند و از بهترین و درخشانترین اعضای نسل خود بودند، با یک مشکل جدی مواجه شدند، اینکه زندگی در حکومت دیکتاتوری به هیچ نهاد جایگزینی اجازه رشد نداده بود؛ نهادی که بتواند جایگزین استبداد موجود در کشورشان شود.
حزبهای سیاسی مستقل و اتحادیههای کارگری که مردم میتوانستند در اطراف آنها گردهم بیایند، بهشدت سرکوب شده بودند. همین مشکل نبود سازوکارهای مدنیِ بهوجود آورنده همگرایی مردم باعث شد در مصر تشکیلات نظامی بهروی کار بیاید و قدرت را قبضه کند. در سوریه هم نبودِ همین نهادهایِ مدنیِ جایگزین باعث ایجاد هرج و مرج خشونتآمیزی شد.
ممکن است جمهوری اسلامی به اندازه حاکمان سوریه یا مصر بهطور کامل تمامیتخواه (توتالیتر) نباشد، اما نظام ایران نیز هر سال در حال نزدیکترشدن به همین شرایط است. تمامی حکومتهای اقتدارگرا میکوشند شرایط اجتماعی ایجاد کنند که مردم مجبور شوند میان «استبداد پایدار» و «هرج و مرج نداشتنِ حکومت» یکی را برگزینند؛ این انتخاب بههیچوجه آسان نیست!
این حکومتها ثابت کردهاند، حاضر به دست کشیدن از قدرت نیستند. شرایطی که باعث ایجاد درگیری خونین در سوریه شد و نابودی بافت اجتماعی این کشور را در پی داشت.
بهنظر میرسد اگر ارزیابی کسانی که معتقدند نفسهای جمهوری اسلامی به شماره افتاده است، درست باشد، باید امیدوار باشیم تغییر حکومت به شرایط چکسلواکی سابق نزدیکتر باشد تا سوریه. هر چند تقصیر تمامی اتفاقهای اخیر و نگرانیهای آینده به گردن رهبران جمهوری اسلامی است که هرگز حاضر به سازش با مردم ناراضی نبودهاند.
نکته دیگر، اعمال تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی برای ضعیفکردن حکومت است. به نوشته رویترز، چهار سال تحریمهای اقتصادی دانلد ترامپ علیه تهران و ادامه کموبیش آن توسط جو بایدن نهتنها جلوی توسعه برنامه هستهای ایران را نگرفت، بلکه حتی به محدودکردن حمایت حکومت ایران از گروههای نیابتی خارج از کشور یا سرکوب مخالفان داخلی منجر نشد.
در جهانی که قیمت نفت بهخاطر جنگ اوکراین رو به افزایش است و چین و هند بهعنوان خریداران عمده نفت ایران، نگران تحریمهای ایالاتمتحده نیستند، بهنظر میرسد حاکمان تهران به حیات اقتصادیشان ادامه خواهند داد.
با توجه به نتایج فاجعهباری که از دخالت ایالاتمتحده برای تغییر حکومت در عراق و افغانستان بهبار آمده، تا کنون رویکرد جدی برای استفاده از گزینه نظامی در جهت سرنگونکردن حکومت ایران از سوی سیاستمداران آمریکایی مطرح نشده است.