یکسان‌سازی، ناشایسته‌سالاری و تعصب مواداولیه کارخانه «قطبی‌سازی» جامعه مهاجران ایرانی است!

photo 2022 11 09 23 44 05

مازیار شیبانی‌فر

شرح یادداشت:

دوقطبی‌سازی از آن آفت‌هایی است که به‌طور جدی هر جامعه‌ای را تهدید می‌کند؛ همگرایی و درک متقابل را از بین می‌برد و نبردهای متعصبانه خفه‌کردن صدای مخالف و منتقد را در پیش می‌گیرد،‌ بی‌آنکه کوچک‌ترین نشانه‌ای از سازندگی یا توجه به اصول مردم‌سالاری (دموکراسی) در شنیدن حرف دیگری ایجاد کند؛ مشکلی که جامعه ایرانیان مهاجر گرفتار آن شده است.

تمامی جامعه‌های جهان تا زمانی که رعایت ادب و پای‌بندی به قانون، منطق و اخلاق را سرلوحه کنش‌ها و واکنش‌های‌شان قرار می‌دهند، می‌توانند به تغییری هدفمند و فراگیر دست‌یابد. در غیر این صورت قطبی‌سازی سر برمی‌آورد و با عمیق‌ترشدن گسست‌های فرهنگی و اجتماعی، می‌تواند یک تمدن را در خود ببلعد.

نزدیک به ۳ ماه است در ایران، اعتراض‌هایی که به جان‌باختن مهسا امینی در بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی آغاز شده بود، شکل گسترده‌تری به خود گرفته و تحرکی عمیق نه‌تنها در داخل این کشور، بلکه در سراسر جهان به‌راه انداخته است.

موجی از اعتراض،‌ خشم، خشونت، همدلی، مبارزه و سرنگون‌طلبی در برابر حکومتی اقتدارگرا به‌نام جمهوری اسلامی شکل گرفته است که در بیش از ۴ دهه گذشته بسیاری از حقوق بنیادین شهروندی را نادیده گرفته است و اقلیتی خشن و بی‌رحم بر اکثریتی ستم‌دیده حکومت می‌کنند.

آنچه در ایران اتفاق می‌افتد با هر نامی – خیزش،‌ جنبش یا انقلاب – که بخوانیمش موجی بزرگ از رویارویی جامعه مهاجر ایرانی را ایجاد کرده است. این رویارویی‌ها در فضای مجازی به اوج رسیده و در برخی موارد حتی به برخوردهای فیزیکی نیز انجامیده است.

این اتفاق‌ها بی‌تردید ریشه در ظلم و خودکامگی دارد که طی چندین سال گذشته بر ایرانیان در داخل یا خارج از این کشور روا داشته شده، اما جامعه ایرانی که طی سال‌های گذشته به‌شدت اتمیزه شده، به‌خاطر ناتوانی در نهادسازی – حتی در جهان آزاد خارج از ایران – در ایجاد هم‌صدایی به مشکلات جدی برخورد کرده است.

ایجاد حزب‌های قوی، نهادهای مردمی قدرتمند و صنف‌های پشتیبان و پرتوان از اصلی‌ترین ابزارهای دموکراسی‌های جهان است. این سازوکارهای مدنی به مردم امکان می‌دهد تا افکار و اندیشه‌های‌شان را هدفمند، قانون‌گرا، برخوردار از چارچوب‌های منطقی و مودبانه و با تکیه بر اخلاق و فرهنگ به اشتراک بگذارند تا در وهله نخست سعی در فهم یکدیگر داشته باشند و در وهله بعد طرفدارانی را برای اندیشه‌های‌شان جذب کنند. اگر چنین نهادهایی در جامعه‌ای ایجاد شود نه نیازی به «یکسان‌سازی» وجود دارد و نه اینکه پدیده‌ای به‌نام «ناشایسته‌سالاری» سر بر می‌آورد.

«یکسان‌سازی» به این مفهوم که گروه برخوردار از صدای بلندتر و منسجم‌تر تلاش می‌کنند تمامی صداهای دیگر که حتی «مخالف» نیستند، اما «متفاوت» هستند را به‌مفهوم واقعی کلمه خفه کنند. در چنین بزنگاه‌هایی این گروه که در سایر زمان‌ها به برچسب‌زنی اکتفا می‌کنند با خشن‌ترین، بی‌ادبانه‌ترین و تهدیدآمیزترین کلمات سعی در منکوب‌کردن طرف مقابل دارند و چون جریان اصلی رسانه‌های رسمی نیز همین سیاست را پی می‌گیرند این گروه دست بالا را دارند و دیگر به آنها عنوان ترول یا همان «لات و لوت»های مجازی هم نمی‌‌توان داد.

گروه‌های یکسان‌ساز در بیش‌تر وقت‌ها از میان «ناشایسته‌سالاری» سر بر می‌آورند. منظور از «ناشایسته‌سالاری» در اصل پیدایش کسانی است که نه از رسم و راه مبارزه سیاسی چیزی می‌دانند و نه به گروه یا نحله فکری خاصی تعلق دارند و نه از ادبیات و اصول روزنامه‌نگاری آگاهند. این افراد یک‌شبه پیدایشان می‌شود و با کمک فضای به‌هم ریخته و پر ابهام، خود را «صدای یک ملت» جا می‌زنند و گاه با حمایت رسانه‌های رسمی، طرفدار هم پیدا می‌کنند!

در تمامی کنش‌ها و انقلاب‌های مردمی در بسیاری از کشورهای جهان از انقلاب دوم فرانسه در سال ۱۸۴۰ گرفته تا حمله طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره در سال ۲۰۱۱ و ایجاد «بهار عربی» که در کشورهای مختلف از جمله مصر، تونس، لیبی، سوریه و یمن حدود ۱۲ سال قبل شکل ‌گرفت، جنبه‌هایی از دو‌قطبی‌سازی را می‌بینیم.

در خاورمیانه جایی که بهار عربی به‌دنیا معرفی شد، سال‌ها انسداد سیاسی و امنیتی حاکم بر این کشورها امکان ایجاد نهادهای مدنی یا صنف‌های قدرتمند را از مردم گرفته بود. از این رو، وقتی این انقلا‌ب‌های خودجوش از خودسوزی دستفروش تونسی در سال ۲۰۱۱ آغاز شد و به دیگر کشورهای عربی رسید – جز در تونس – سرانجام خوشی نداشت. زیرا قدرت به‌دست نظامیان افتاد و به هرج و مرج‌های بیش‌تر انجامید.

به‌نظر می‌رسد این مشکل گریبانگیر ایرانیان مهاجر نیز شده است. گروهی که خود را اپوزیسیون یا به‌عبارتی مخالف و مبارز جمهوری اسلامی می‌دانند و در چند گروه مشخص دسته‌بندی شده‌اند و از حمایت بسیار گسترده رسانه‌های فارسی‌زبان برخوردارند،‌ مجالی برای خودنمایی و ایجاد بستری برای به‌دست‌آوردن قدرت در سال‌های آینده یافته‌اند. این موضوع دو‌قطبی خطرناکی را موجب شده است که می‌تواند در آینده برای جامعه ایرانی ویرانگر باشد.

علت اصلی قطبی‌سازی جامعه ایرانیان مهاجر به نداشتن نهادهای مردمی قدرتمند و ایجاد حزب‌های سیاسی مشخص برمی‌گردد. طی ۴ دهه گذشته برخی اعضای جامعه ایرانیان توانسته‌اند به موفقیت‌های چشمگیری دست پیدا کنند،‌ اما از حرکت گروهی قابل‌توجه بی‌بهره بوده‌اند که ریشه آن – همان‌طور که اشاره شد – در ناتوانی ساخت نهادهای مدنی و حزب‌های قدرتمند است.

اکنون که شرایطی برای هم‌گرایی و هم‌صدایی ایرانیان مهاجر گرداگرد محور جنبش «زن‌، زندگی، آزادی» پیش آمده است، باردیگر قطبی‌سازان مجال یکه‌تازی به‌دست آورده‌اند و مرتب تلاش می‌کنند هر صدای «متفاوتی» را خفه کنند.

ایجاد دوقطبی کنونی در حالی اتفاق می‌افتد که همه ایرانیان یا خودشان با انقلاب سال ۵۷ درگیر بودند یا تجربه‌های دیگران را دیده‌، خوانده یا شنیده‌اند و‌ به‌خوبی می‌دانند در ابتدای پیدایش جمهوری اسلامی هم دوقطبی‌سازی «انقلابی» و «ضد انقلابی» باعث آوارگی و ریختن خون انسان‌های شریف و وطن‌دوست بسیاری شد که در آن زمان گروه اندکی گفتند و نوشتند و هشدار دادند، اما گوش کسی بدهکار نبود و چندین سال بعد اعتراف به اشتباه فراگیر شد. یعنی زمانی که حکومت پایه‌های خود را محکم کرده بود و دیگر امکانی برای ایجاد تغییر مردم‌سالارانه وجود نداشت.