مازیار شیبانیفر
- به جرات میتوانم بگویم یکی از بدترین آثار سینمایی فارسیزبانی که در ژانر ترسناک و جنایی ساخته شده، فیلم سینمایی «عنکبوت مقدس» به کارگردانی علی عباسی است. اثری تاریک (بخوانید چرک) از خشونت، سکس و ایدئولوژی.
- مشکل اصلی فیلم، ناتوانی سازندگان در همین نقد ایدئولوژی است. آنچه در فیلم بیش از همه دیده میشود ایجاد فضای گسترده ناامنی است که توسط مردان در هر لباسی که باشند از بنَایِ جبهه رفته مومن گرفته تا افسر جوان آگاهی یا مردان رهگذر کوچه و خیابان بهوجود میآید.
- این فیلم در گروه آثار رئالیستی (واقعگرایانه) جای میگیرد و در عمل قرار است لایههای زیرین جامعه را به مخاطب نشان دهد. لایههایی که در هیاهوی زندگی شلوغ و پر دردسر شهری زیر روزمرگیها گم میشوند و به همان نسبت، آدمهای منزوی و طردشده را بیش از پیش به حاشیه میراند.
- سازنده «عنکبوت مقدس» نهتنها نتوانسته این نگاه کارشناسانه و عمیق را به موضوع داشته باشد و تمامی تلاش خود را معطوف به این موضوع کرده است که ایدئولوژی اسلامی و بهطور مشخص شیعی را بیاعتبار کند، بلکه در عمل گرفتار نوعی سانتیمانتالیسم خرد گریز شده است که بیش از همه تحریک خشم و نفرت را در اولویت قرار میدهد.
- بدون تعصب که نگاه کنیم، باید اعتراف کرد فیلم نتوانسته عناصر مختلف قصهپردازی را طوری کنار هم بچیند که مجموعهای منسجم و یکپارچه بهوجود بیاید. بههمین خاطر است برخی از اِلمانهای فیلم بهاندازهای ناهمگون است و وصله ناجور میشود که با هیچ چسبی به قصه نمیچسبد؛ از جمله صحنههای برهنگی و سکس.
- «عنکبوت مقدس» را از هر زاویهای به تماشا بنشینیم، سکانس سکس سعید و همسرش قابل توجیه نیست. نماهایی که از برهنگی بازیگر نقش نخستین قربانی نمایش داده میشود نیز هیچ توجیهی ندارد. انگار فیلم جذابیت درونی کم میآورد، چند صحنه این چنینی میگنجاند تا مخاطب جذب کند!
- در کنار همه این صحنهها که با قصه و مضمون اثر هماهنگی دارد، سکانس مربوط به دار زدن قاتل هیچ توجیهی ندارد. مشخص نیست کارگردان به این وسیله میخواهد چه چیزی را نشان دهد؛ نابودی نماد ایدئولوژی؟ سرنوشت متجاوزان؟
- این اثر حتی در مقایسه با فیلمهای مشابهی که از زندگی سعید حنایی ساخته شده نیز اثری ضعیف و بهشدت جنسیتزده است که هر طور شده تلاش میکند جنبههای سیاسی و ضدمذهبی را به رخ مخاطب بکشد و بینندگانش را قانع کند که مذهب و ایدئولوژی عجب بد معجونی است!
شرح یادداشت:
به جرات میتوانم بگویم یکی از بدترین آثار سینمایی فارسیزبانی که در ژانر ترسناک و جنایی ساخته شده، فیلم سینمایی «عنکبوت مقدس» به کارگردانی علی عباسی است. اثری تاریک (بخوانید چرک) از خشونت، سکس و ایدئولوژی.
بهنظر میرسد اصلیترین هدف از ساختن این فیلم نقد ایدئولوژیهایی است که به خشونت مقدس توجیهشده بر اساس مذهب منجر میشود. سازنده فیلم با توجه به همین ذهنیت، با برداشتی آزاد از داستان واقعی قتلهای زنجیرهای سعید حنایی – مشهور به خفاش شب – در مشهد کوشیده است مضمون اصلی قصه یعنی ایدئولوژی و خشونت را به هم پیوند دهد.
مشکل اصلی فیلم، ناتوانی سازندگان در همین نقد ایدئولوژی است. آنچه در فیلم بیش از همه دیده میشود ایجاد فضای گسترده ناامنی است که توسط مردان در هر لباسی که باشند از بنَایِ جبهه رفته مومن گرفته تا افسر جوان آگاهی یا مردان رهگذر کوچه و خیابان بهوجود میآید. از نگاه این فیلم، مردان جامعه مورد نظر همه و همه شهوتزدگانی بیمغز هستند که جز تجاوز و تعدی به زنان هیچ فکر و ذکر دیگری ندارند!
تنها مردی که در این فیلم معقول، منطقی، خجالتی و تاحدودی عاشقپیشه بهنظر میرسد و البته کمی هم دستوپا چلفتی است – چون در سکانس تعقیب کردن خبرنگار و قاتل ناتوان عمل میکند – شریفی (با بازی آرش آشتیانی) است که در نهایت یک بوسه کوچک بر گونه هم جایزه میگیرد. بقیه مردان شهوتزده، اهل تجاوز و منتظر موقعیت برای سوءاستفاده از زنان!
این فیلم در گروه آثار رئالیستی (واقعگرایانه) جای میگیرد و در عمل قرار است لایههای زیرین جامعه را به مخاطب نشان دهد. لایههایی که در هیاهوی زندگی شلوغ و پر دردسر شهری زیر روزمرگیها گم میشوند و به همان نسبت، آدمهای منزوی و طردشده را بیش از پیش به حاشیه میراند.
چنین رویکردی نیازمند کاوش فرهنگی و اجتماعی است. یعنی لازم است کارگردان کنکاشی کارشناسانه و دقیق به مسایل مختلف جامعه داشته باشد. بهطور مشخص، در این فیلم وقتی زندگی «کارگران جنسی» فقیر و درمانده در ورای قتلهای زنجیرهای توسط مردی ایدئولوژیزده روایت میشود، کارگردان میتوانست لایههایی از مردسالاری و فرهنگ نادیده گرفتن مشکلات – بهجای دیدن و حل کردنشان – توسط مردم و البته مسئولان جامعه را به نقد بکشد یا دستکم اشارهای دقیق و برخوردار از نکتهسنجی به این مسایل داشته باشد.
سازنده «عنکبوت مقدس» نهتنها نتوانسته این نگاه کارشناسانه و عمیق را به موضوع داشته باشد و تمامی تلاش خود را معطوف به این موضوع کرده است که ایدئولوژی اسلامی و بهطور مشخص شیعی را بیاعتبار کند، بلکه در عمل گرفتار نوعی سانتیمانتالیسم خرد گریز شده است که بیش از همه تحریک خشم و نفرت را در اولویت قرار میدهد.
موضوع برانگیختن خشم و کنشهای احساسی را میتوان در رفتارهای شخصیت خبرنگار دید. این زن در برابر تذکر متصدی هتل در مورد رعایت حجاب، واکنشی تند و تهاجمی از خود نشان میدهد، اما برای اینکه بتواند به پرونده قتلهای زنجیرهای سعید عظیمی دست پیدا کند، به پلیس آگاهی سیگار تعارف میکند. انگار میخواهد پلیس جوان را اغوا کند. یعنی از یکسو ابراز خشم و از سوی دیگر بروز رفتار سوءتفاهم برانگیز که در ادامه به تلاش پلیس برای تجاوز و نفرت منجر میشود!
بدون تعصب که نگاه کنیم، باید اعتراف کرد فیلم نتوانسته عناصر مختلف قصهپردازی را طوری کنار هم بچیند که مجموعهای منسجم و یکپارچه بهوجود بیاید. بههمین خاطر است برخی از اِلمانهای فیلم بهاندازهای ناهمگون است و وصله ناجور میشود که با هیچ چسبی به قصه نمیچسبد؛ از جمله صحنههای برهنگی و سکس.
«عنکبوت مقدس» را از هر زاویهای به تماشا بنشینیم، سکانس سکس سعید و همسرش قابل توجیه نیست. نماهایی که از برهنگی بازیگر نقش نخستین قربانی نمایش داده میشود نیز هیچ توجیهی ندارد. انگار فیلم جذابیت درونی کم میآورد، چند صحنه این چنینی میگنجاند تا مخاطب جذب کند!
سکانسهایی که مربوط به خفهکردن قربانیان میشود با قصه همراه و البته با دو انگیزه نمادین و واقعی گنجانده شده است. جنبه نمادین این صحنهها تاکید بر این است که در شهری همانند مشهد، کارگران جنسی فقیر در عمل نفی میشوند؛ چون کسی نمیخواهد در یک شهر مقدس از گستره چنین بدبختی حرف بزند. جنبه واقعی این صحنهها نیز نشان دادن خشونت مردی است که با ایدئولوژی پوسیدهاش دست به جنایت میزند.
در کنار همه این صحنهها که با قصه و مضمون اثر هماهنگی دارد، سکانس مربوط به دار زدن قاتل هیچ توجیهی ندارد. مشخص نیست کارگردان به این وسیله میخواهد چه چیزی را نشان دهد؛ نابودی نماد ایدئولوژی؟ سرنوشت متجاوزان؟
برای مشخصشدن بیخاصیت بودن این سکانس کافی است در ذهنتان این صحنه را از فیلم حذف کنید و به جای این همه آب و تاب فقط تصویری از جسد قاتل در سردخانه یا هر سکانس کوتاه دیگری قرار دهید. میبینید که هیچ مشکلی در روند داستانپردازی اثر بهوجود نمیآید.
بسیار بعید است کسی این فیلم را ببیند و دلش بخواهد بار دیگر به تماشای آن بنشیند یا حتی پس از پایان فیلم دوست داشته باشد، آن را در ذهنش مرور کند. این اثر حتی در مقایسه با فیلمهای مشابهی که از زندگی سعید حنایی ساخته شده نیز اثری ضعیف و بهشدت جنسیتزده است که هر طور شده تلاش میکند جنبههای سیاسی و ضدمذهبی را به رخ مخاطب بکشد و بینندگانش را قانع کند که مذهب و ایدئولوژی عجب بد معجونی است!