ایلهان عمر، نماینده دموکرات ایالت مینه سوتا، ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹، واشنگتن پست
کمتر از سه هفته از صحبت تلفنی رئیس جمهور ترامپ با رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان میگذرد که دور جدید اقدامات بی ثبات کننده امنیت ملی ایالات متحده، خاورمیانه و دنیا را به خطر انداخته است. آنچه پس از حمله ی ترکیه به شمال شرق سوریه اتفاق افتاد فاجعه است – ده ها هزار شهروند را مجبور به ترک منطقه کرده اند، صدها تن از جنگجویان داعش متواری شده اند و یاغیان تحت حمایت ترکیه به درستی متهم به جنایت علیه کردها هستند.
حسابرسی از خلافکاران و حمایت از کردها ضروری است. اما با وجود واکنش دوگانه ی کنگره نسبت به محکومیت حمله ترک ها، جمهوری خواهان و دموکرات ها هر دو با عجله یک راه حل واحد را تجویز کرده اند: اعمال تحریم های سنگین.
ترامپ در بیانیه ی ۱۴ اکتبر کاخ سفید در مورد ترکیه گفت: “اگر رهبران ترکیه به این مسیر خطرناک و نابودکننده ادامه دهند، من کاملا آماده هستم تا بسرعت اقتصاد ترکیه را نابود کنم “. ترامپ پیش از آنکه به وعده ی سه شنبه مبنی بر حذف تحریم ها عمل کند، تهدید به اعمال بیشتر تحریم های فلج کننده کرد.
این پژواک واضحی است از استراتژی شکست خورده ی آمریکا یعنی “فشار حداکثری” که علیه ونزوئلا و ایران اعمال شد. استراتژی ای که درست مانند این دو کشور، فاجعه انسانی و ژئوپلتیک به بار خواهد آورد.
در بخش زیادی از سیاست خارجی، ما به ابزارهای محدود خود برای گرفتن بهترین تصمیمات عملیاتی متکی هستیم. و برآورد ما از رژیم های تحریمی اغلب اشتباه، نامنسجم و بی ثمر بوده است.
تحقیقات نشان داده اند که تحریم ها به ندرت منتهی به هدف مطلوب شده اند. در بدترین حالت، آنها به مردم آسیب رسانده اند – همان مردمی که ما عموما قصد کمک به آنها را داریم – بدون آنکه کوچکترین تاثیری در تغییر رفتار کشور مورد نظر داشته باشند. و در مورد ناقضان حقوق بشر، تحقیقات نشان می دهد که معمولا نقض حقوق بشر در زمان تحریم بیشتر از زمان های دیگر است.
تحریم ها خود هدف نیستند، اما ما از آنها بیش از اندازه و به عنوان اهرم فشار استفاده می کنیم، بدون آنکه برنامه ای برای آنچه پس از آن اتفاق می افتد، خواه منطبق بر هدف مطلوب باشد یا نه، داشته باشیم.
بعد از تلاش برای بهبود روابط میان ایالات متحده و ایران، که سالها به طول انجامید، تحریم هایی که دولت ترامپ اعمال کرد باعث ویرانی طبقه متوسط این کشور شد، بر دشمنی با ایالات متحده افزود و تنش میان دو کشور را به مرحله ی خطرناکی رساند.
تحریم ها به طور همزمان اعتبار داخلی حکومت ایران را افزایش داد و فعالان حقوق بشر و رهبری ایران را علیه این استراتژی متحد کرد. یکی از اثرات جدی تحریم ها کمبود داروهای حیاتی بوده است. گروهی از فعالان حقوق زنان ایران اخیرا نوشتند: “در حالیکه طرفداران تحریم ادعای دلسوزی برای مردم ایران را دارند، سیاست های آنان یک ملت را خسته، افسرده و ناامید کرده است. تحریم و فشار اقتصادی بافت جامعه را هدف قرار می دهد.”
منطق واپسگرای یکسانی در مورد ونزوئلا نیز به کار رفت و دولت ترامپ قصد داشت تا با افزایش تحریم های نفس گیر بر صادرات نفت این کشور و سپس بر بانک مرکزی، نیکلاس مادورو را از گردونه ی قدرت خارج کند. اما ترامپ با این اقدام، تنها خود را درگیر بحرانی غیر قابل کنترل کرده است که خطر بروز جنگ داخلی را در پی دارد.
جای تردید نیست که بحران اقتصادی در ونزوئلا توسط دولت مادورو بوجود آمد زیرا وی سعی نکرد تا مشکلات قابل حلی را که قبل از به قدرت رسیدنش نیز وجود داشت، رفع کند. اما تحریم های ایالات متحده فاجعه اقتصادی در ونزوئلا را بدتر کرد و یک پیروزی کاذب را نصیب پروپاگاندای مادورو کرد. مادورو حالا میتواند تقصیر را به گردن ایالات متحده بیاندازد و قدرت خود را تثبیت کند.
این دو مورد، حکایت از مشکل بزرگتری دارند. سیاستگذاران آمریکایی بیش از اندازه متوسل به اعمال تحریم های فوری علیه رژیم هایی میشوند که با آنها مخالف هستیم، بدون آنکه احتمال موفقیت یا پیامدهای انسانی آن را در نظر بگیرند.
هدف این نوشته نقد همه جانبه ی تحریم ها نیست. استفاده از قانون جهانی مگنیتسکی که مسئولان نقض جدی حقوق بشر را هدف قرار می دهد، اگر به صورت منسجم و نه تنها علیه رقیبان ژئوپلتیک ما استفاده شود، می تواند مکانیسم مهمی برای حسابرسی به حساب بیاید. بایکوت های محلی یا کارزارهای واگذاری مانند جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، می توانند راه های موثری باشند برای آن دسته از قربانیانی که به دنبال راه حل های صلح آمیز هستند.
اما تحریم های اقتصادی برای وارد کردن حداکثر میزان مصیبت بر شهروندان طراحی شده اند و نه قدرتمند کردن آنان. ما دهه ها کوبا را مورد تحریم کامل قرار دادیم و این تحریم ها بدون انکه کوچکترین تاثیری بر دولت کوبا داشته باشد، رنج بسیاری را نصیب مردم عادی کوبا کرد. تنها از طریق دیپلماسی و گفتگوی مستقیم بود که رییس جمهور باراک اوباما و ایالات متحده توانست در کوبا موفق عمل کند.
استراتژی مشابهی باید در مورد سوریه به کار رود. ما می توانستیم در مورد منطقه امن در شمال سوریه مذاکره کنیم تا مردم خارج از کنترل رژیم اسد بتوانند زندگی صلح آمیزی داشته باشند بدون آنکه به قتل عام کردهای بی گناه چراغ سبز نشان دهیم. ما می توانستیم فروش سلاح به ترکیه را (که اینک موضوع مورد بررسی در کنگره است) ممنوع اعلام کنیم و بدین صورت توانایی اردوغان برای شروع جنگ را بدون هدف قرار دادن مردم ترکیه، محدود کنیم.
اما رسیدگی واقعی به مشکلات نیازمند یک سیاست خارجی است که جنگ ، خواه نظامی یا اقتصادی، را اولویت قرار ندهد.
ما نیازمند دیدگاهی در سیاست خارجی ایالت متحده هستیم که ریشه در تجربیات مردمی که تحت تاثیر مستقیم هستند داشته باشد و در مورد اولویت دادن به حقوق بشر و دموکراسی صادق باشد. اتکا بیش از حد به تحریم ها باید مورد انتقاد قرار گیرد و تغییر کند که این با ارتقا منافع و دفاع از امنیت ملی ما نیز کاملا منطبق است. زمان آن رسیده است تا اتکا به سیاست های شکست خورده را متوقف کنیم.