مازیار شیبانیفر
خبر کوتاه، اما بسیار آزاردهنده بود؛ “ایرج پزشکزاد” نویسنده مشهور ایرانی چشم از جهان فروبست. وی که در سال 1306 در تهران چشم به جهان گشوده بود، 12 ژانویه 2022 در لسآنجلس ایالاتمتحده دار فانی را وداع گفت.
بیشتر مردم پزشکزاد را بهعنوان نویسنده رمان “داییجان ناپلئون” میشناسند. البته با اینکه این اثر در زمان خود به چاپ ششم هم رسید، اما علت اصلی شهرت این اثر بهخاطر ساخت سریالی است که “ناصر تقوایی” آن را جلوی دوربین برد و این رمان را ماندگار کرد. شهرت و البته محبوبیت بیمانند این اثر نزد عامه مردم، در اصل موجب شد تا دیگر نوشتهها و آثار وی زیر سایه سنگین “دایی جان ناپلئون” قرار بگیرد.
پزشکزاد سه اثر مشهور دیگر با عنوانهای “ماشاالله خان در بارگاه هارونالرشید”، “ادب مرد به ز دولت اوست” و “خانواده نیکاختر” را هم دارد که البته متاسفانه مضمون “ماشاالله خان در بارگاه هارونالرشید” بهشکلی نامناسب و مبتذل دستمایه سریال “قهوه تلخ” ساخته مهران مدیری قرار گرفت، اما دو اثر دیگر بهوسیله کارگردانهای مختلف بر صحنه تئاتر نقش بسته است.
او نوشتههای زیبا، طنزآمیز و نقادانه دیگری هم دارد، اما همانطور که اشاره شد سایه دایی جان بهقدری بلند بود و البته طعم پردازش تقوایی بهاندازهای به مذاق مخاطبان از نسلهای مختلف خوش آمد که دیگر آثار پزشکزاد نتوانست بههمان اندازه مورد توجه قرار بگیرد.
پزشکزاد با توجه به اینکه حقوق خوانده و چند سالی در وزارت دادگستری فعالیت کرده بود، شناخت درست و نگاه منتقدانه خاصی به مسایل و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی داشت. فضایی که وی در آن بزرگ شده بود، با توجه به اینکه پدرش پزشک مورد توجه جامعه ثروتمندان دوره خود بود و مادرش (فرزند مؤیدالممالک فکری ارشاد) شاهزاده بود و در باغ بسیار بزرگی (فضایی شبیه به داستان داییجان ناپلئون) دوران کودکی و نوجوانیاش را سپری کرده بود، اما همواره به جامعه بورژوا و خرده بورژوای زمان خود، رویکردی انتقادی و هجوآمیز داشت.
در جای جای رمان داییجان ناپلئون، نویسنده به نکوهش خانوادههای ثروتمندی میپردازد که داراییهایشان موروثی است و به همین واسطه آدمهایی بیکاره، خیالاتی و بهدور از واقعیتهای جاری زندگی هستند که تاب پذیرش جوانان تحصیلکرده و خوش فکر را ندارند.
موضوع “ژن خوب” و “رانت” هر چند که با همین عنوانها مطرح نمیشود، اما در آثار او به شکلهای مختلف خود را به رخ خوانندگان میکشد و با توجه به فضای طنزآمیزی که پزشکزاد در آثارش بهوجود میآورد، افکار و رفتارهای چنین افرادی بهشدت نکوهش میشود.
او شخصیتهای داستانهایش را طوری انتخاب میکند که بهطور مستقیم نماینده یکی از افراد جامعه باشد و با توجه به جایگاهی که شخصیت مورد نظر در خانواده و جامعه اطرافش دارد، مورد نقد نویسنده قرار میگیرد. در این میان، همه آنهایی که نتوانستهاند با شرایط روز جامعه پیش بروند و به نوعی از قافله مدرنیته جا ماندهاند، بهعنوان افرادی اُمُل و عقبافتاده مورد نقد پزشکزاد قرار میگیرند. اوج تبلور چنین افرادی، شخصیت “دایی جان” است؛ فردی توهمزده، دورمانده از اتفاقات روز و محصور در دنیایی غیرواقعی که خود آن را ساخته است.
شاید بهنوعی بتوان مضمون کلی برخی از آثار پزشکزاد را به نگاه ویژهای که صادق هدایت به جامعه داشت، تاحدودی شبیه دانست. هدایت در بیشتر داستانها و دیگر نوشتههایش به موضوع اشرافزدگی، خرافات دینی و عرفی و فقر فرهنگی جامعه اشاره میکند و بنا شدن ارتباطهای اجتماعی بر مسایل مادی را به شدت مورد انتقاد و نکوهش قرار میدهد. مسایلی که پزشکزاد هم با نگاهی انتقادی بهسراغشان میرود.
وی هم خودش روزنامهنگار بود و هم پدربزرگش از روزنامهنگاران شناختهشده دوره مشروطه (صاحب روزنامههای صبح صادق و ارشاد) بهشمار میرفت. این موضوع باعث شده بود که آثار پزشکزاد در عین حال که زبانی بسیار ساده و همهفهم دارد، از جزیینگری و توجه ویژه به پدیدهها و گروههای اجتماعی نیز برخوردار باشد.
این نویسنده در آثار داستانیاش با واقعیتها سر و کار دارد؛ حتی رمان “ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید” با آنکه فضایی سوررئالیستی دارد، اما بازتاب روشن واقعیتهای جامعه در آن بسیار ملموس است.
پزشکزاد گرایشهای روشن ملیگرایانه داشت و بیش از همه، به مردم اهمیت میداد و تبلور ملیگرایی را در بستر رشد و توسعه جامعه میدید. او افکار سیاسی خود را از حرف بهعمل درآورده بود و آثارش مملو از نگاهی دلسوزانه و عاشقانه به زادگاهش بود. وی تا پایان عمر دوست داشت که به ایران بازگردد، اما ترس از دستگیری و زندانیشدن او را از این کار باز میداشت.
وی در یکی از آخرین مصاحبههایش با بیبیسی فارسی گفته بود: “آرزومندم که بتوانم برگردم به ایران… ولی راحت برم، نه اینکه بزنن پس گردنم بگن که چرا فلان چیز را نوشتی، اهانت کردی به آقای آیتالله فلانی. در حالی که در تمام عمرم من اهانت به هیچکس نکردم.”