درس‌هایی که از شکست «کارزار تغییر و بازسازی» در انتخابات کنگره باید آموخت

icc img

مهدی صمدیان

انتخابات کنگره ایرانیان کانادا یکشنبه ۱۳ دسامبر با پیروزی پویش همبستگی و صلح به پایان رسید. نامزدهای این گروه اولویت و تمرکز فعالیت‌‌های خود را بر پایه اقدام‌های هیات مدیره های سالهای اخیر (از سال ۲۰۱۶) بنا کردند. از جمله اولویت های پویش می‌توان به افزایش هم‌بستگی بین ایرانیان ساکن کانادا، ایجاد پیوندهای پویاترِ اجتماعی و حرفه‌ای، فراهم‌کردن زمینه‌های مشارکت ایرانیان در امور اجتماعی و سیاسی کانادا، تلاش برای برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و کانادا، حرکت در زمینه رفع تحریم‌ها و تبعیض‌زدایی علیه ایرانیان نام برد.

از طرف دیگر می‌دانیم که تیم رقیب پویش یعنی کارزار تغییر و بازسازی در عمل با انتقاد از رویکرد کنگره در سال های اخیر، پا به میدان گذاشته بود. این گروه شعار تغییر را برای خود انتخاب کرده  بود و ادعا می‌کرد شفافیت، قانون مداری، فراگیری و عملکرد غیر جانبدارانه تمرکز برنامه‌های آنان برای کنگره است.

لازم به یادآوری است که نامزدهای این کمپین از ماه‌ها قبل خود را وارد این کارزار کرده بودند و از این رو در مقایسه با پویش همبستگی و صلح که تنها چند هفته قبل  از انتخابات وارد این رقابت شدند زمان بیش‌تری برای عضوگیری و جلب نظر اعضا داشتند.

هم‌چنین کارزاریان با توجه به پرونده حقوقی که از سال ۲۰۱۹ علیه کنگره ایرانیان به جریان انداخته بودند و توافقی که با هیات مدیره این کنگره به دست آورده بودند، موقعیت برتری برای تبلیغ به نفع خود و کم کردن از سبد رای رقیب داشتند. هیات مدیره برای حفظ اطلاعات ۱۰۰۰ نفر از اعضای خود حاضر شده بود یک بیانیه آماده شده توسط وکیل شاکیان را امضا کند، بیانیه‌ای که توسط گروه کارزار به‌طور گسترده از آن استفاده تبلیغاتی شد! هم‌چنین در این توافق هیات مدیره از طرح جزییات پرونده منع شده بود و لذا اعضای هیات مدیره حتی نمی‌توانستند از مواضع خود درباره پرونده حقوقی دفاع کنند.  

با وجود تبلیغات گسترده و چندین ماه فعالیت انتخاباتی، گروه کارزار در این انتخابات شکست خورد. به باور نگارنده پنج مورد زیر عوامل تعیین کننده‌ای در شکست کارزار هستند:

۱- سلبريتي پرستى به‌جاى ارتباط ارگانيك با بدنه اعضا و جامعه

تقریبا هفته ای نبود که یک ویدیو از کارزار تغییر منتشر نشود و در آن یک سلبریتی هنری، فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی دیگران را تشویق به حمایت از کارزار نکند. در روزهای آخر حتی افرادی که چندان شناخته شده هم نبودند در قالب همین ویدیوها ظاهر می‌شدند و دیگران را با فراخوان های تصنعی دعوت به حمایت از کارزاری می‌کردند که خود آنها چند روزی بیش نبود که با آن آشنا شده بودند.

جالب آ‌ن‌که بسیاری از این افراد حتی چند هفته‌ای بیش‌تر نبود که با خود نهاد کنگره ایرانیان آشنا شده بودند. صحبت‌های آنها نشان از این داشت که این افراد آگاهی از فعالیت‌های کنگره ایرانیان کانادا و تاریخچه ۱۳ ساله این نهاد را ندارند. در کنار وید‌یوهای رسمی کارزار چندین چهره سیاسی و رسانه‌ای خارج از کانادا نیز در فضای مجازی علیه پویش و در حمایت از کارزار فعالیت کردند. مسیح علینژاد‌، شاهین میلانی، گیسو نیا و تعدادی از کارمندان رسانه‌های فارسی‌زبان که حتی در کانادا زندگی نمی‌کنند از جمله افرادی بودند که تلاش کردند در فضای مجازی به نفع کارزار فعالیت کنند.

نتیجه انتخابات نشان داد که نمی‌توان با توییت‌ها و ویدیوهای چند سلبریتی جامعه را علاقمند به مشارکت اجتماعی و سیاسی و رای دادن به نفع یک گروه خاص کرد. بخش فعال جامعه ما در کانادا، که اکثریت اعضای کنگره ایرانیان کانادا را تشکیل می‌دهند، دغدغه های جدی دارند و با آگاهی تصمیم می‌گیرند، نه بر اساس ویدیوهای چند سلبریتی.

هم‌چنین استفاده کارزار از چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای خارج از کانادا موضوع انتخابات کنگره ایرانیان کانادا را به خارج از مرزهای کانادا کشاند. این کار نه تنها نتیجه مثبتی برای کارزار نداشت بلکه تنش در فضای مجازی را به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش داد.

۲- کارزار بازسازی کمپینی بود برای جمع اضداد با شعار تکثرگرایی

یکی از مهم‌ترین شعارهای انتخاباتی کارزار تغییر و بازسازی تکثرگرایی و گردهم آوردن افراد مختلف در کنار هم با پیشینه‌های سیاسی/اجتماعی کاملا متفاوت و گاه متضاد بود. شعار این بود که هم اینکه این افراد حاضر شدند با عقاید متفاوت سیاسی گرد هم جمع شوند، نشان از این دارد که کارزار قادر خواهد بود جامعه‌ی متکثر ایرانی کانادایی را با هم متحد و ذیل این سازمان گرد هم آورد.

فراموش نکنیم که ادعای طراحان کمپین تغییر و بازسازی این بود که کنگره زمانی به اهداف خود می‌رسد که برنامه‌های خود را عاری از تمام کنش‌های سیاسی یا پارتیزان و متمرکز بر دغدغه‌های اجتماعی سازد تا هر آن‌چه که مورد اختلاف بین افراد است باعث تنش در جامعه نشود، که به باور نویسنده به نوعی پاک کردن صورت مسئله است.

صرف نظر از اینکه چنین تلاشی به سبب ماهوی در هیچ اجتماع ناهمگونی ممکن نیست، اما این دوستان خودشان سیاسی‌ترین و پارتیزان‌ترین افراد را برای اداره این کمپین و حتی نامزدهای آن برگزیدند. طبیعی است که بار سیاسی این افراد تا جایی روی فعالیت‌های‌شان در انتخابات اثر گذاشت که چند هفته قبل از رای‌گیری یکی از نامزدهای کارزار به دلیل فشارهای سیاسی حامیان این گروه مجبور به استعفا شد.

۳- تضاد شعارهای کاندیداها با عملکرد و پیشینه مدیران این کمپین

کارزار تغییر و بازسازی بارها در مواجهه با انتقادها دال بر حمایت از تحریم معترض شده که هیچ‌گاه از تحریم و تنش علیه ایران حمایت نکرده و آنها مخالف تحریم و سیاست های انزواگرایانه هستند. نگاه دقیق‌تری به پیشینه مدیران، برخی حامیان جدی و حتی تعدادی از نامزدهای این کارزار اما روایت دیگری را دلالت می‌کند.

به عنوان مثال، کارزار تغییر و بازسازی به‌طور رسمی ۵ نفر را به عنوان حامیان سیاسی این گروه معرفی کردند. هر پنج نفر مدافعان جدی تحریم‌های کشورهای غربی علیه ایران بوده و هستند. از اصلی‌ترین چهره‌های این فهرست می‌توان به رضا مریدی، افشین افشین جم، و فرخ زندی اشاره کرد. صحبت‌های این افراد را در خصوص حمایت از فشار حداکثری علیه ایران می‌توانید اینجا ببینید (لینک). هم‌چنین برخی از مدیران کارزار و کاندیداهای این گروه نیز سابقه حمایت از تحریم‌ها و موافقت با تصمیم هارپر برای بستن سفارت‌ها را در کارنامه خود داشتند.

۴- دانشجو هراسی و غیر خودی خواندن آنها

از سال‌های بعد از ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ طیف وسیعی از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکترا برای ادامه تحصیل به کانادا مهاجرت کردند. بخش مهمی از آنها پس از حوادث انتخابات سال ۸۸ از ایران خارج شدند و به خاطر فعالیت‌های دانشجویی و اجتماعی خود قادر به ماندن در ایران نبودند. نقش این قشر از ایرانیان مهاجر و تخصص‌های حرفه‌ای آنها در پویایی جامعه ایرانی و حتی غیرایرانی در کانادا غیر قابل انکار است.

امروز طیف گسترده‌ای از آنها در مهم‌ترین زمینه‌های تکنولوژی، دانشگاهی و حرفه‌ای مشغول کار و نوآوری در این جامعه هستند. از قضا به دلیل تبعیض در سیاست‌های مهاجرتی، پرونده‌های مهاجرتی این دانشجویان در سال های اخیر به بن‌بست‌های اداری طولانی مدتی برخورد کرده است.

کنگره ایرانیان کانادا در چند سال اخیر با همکاری دانشجویان و با ابتکار و تلاش خود آنها توانست با دولت کانادا برای رفع این مشکلات رایزنی کند، اما متاسفانه دست اندرکاران کارزار از جمله مدیر اصلی این گروه و یکی از نامزد های آن با اشاره به این قشر از دانشجویان، بدون ارایه هیچ سند و مدرکی، بخشی از آنها را نفوذی و افراد “وابسته” به جمهوری اسلامی خواندند. طرح این اتهام‌ها بی‌اساس، طیف وسیعی از دانشجویان و نسل جوان ایرانی-کانادایی را را نسبت به کارزار تغییر و بازسازی و نگاه تبعیض‌آلود آنها ناامید کرد.

۵- خودداری از به‌کارگیری مکانیسم‌های داخلی کنگره ایرانیان برای حل اختلافات و دور زدن اعضا

شاکیان پرونده حقوقی علیه کنگره ایرانیان که شاکله اصلی کارزار تغییر و بازسازی را تشکیل می‌دهند از ۲ سال پیش زمانی که بر سر دسترسی به اطلاعات شخصی اعضا با هیات مدیره این نهاد اختلاف پیدا کردند،  مدام به دنبال راه کارهای بیرون از این سازمان از طریق متوسل شدن به نهاد های حقوقی و وکلای کورپوریشن بودند. به گفته رییس سابق کنگره ایرانیان کانادا شاکیان حتی، پیشنهادهای هیات مدیره برای ایجاد راهکارهایی برای ارتباط اعضا با یکدیگر بدون دسترسی مستقیم به فهرست اعضا را رد کردند.

هم‌چنین شاکیان در چندین نوبت با تهدید حقوقی یا با مراجعه به وکیل و دادگاه جلوی برگزاری مجمع عمومی این سازمان را گرفتند. این در حالی است که اعضای سازمان در مجمع عمومی می‌توانستند به اختلاف شاکیان با هیات مدیره رسیدگی کنند و به‌جای صرف هزینه سرسام‌آور وکیل و دادگاه این اختلاف‌ها از طریق اعضا و با مراجعه به مجمع عمومی اعضا خاتمه پیدا می‌کرد.

اصرار کارزار تغییر و بازسازی برای مراجعه به دادگاه اما در آخر به ضرر این گروه تمام شد. ۴ نفر شاکیان که از اعضا و کاندیداهای کارزار بودند تنها چند هفته مانده به انتخابات یک لایحه شکایت جدید شامل ۲۰ درخواست از جمله درخواست برکناری هیات مدیره را به دادگاه ارایه دادند. رد شدن تمامی این  ۲۰ درخواست از طرف قاضی و برباد رفتن ده‌ها هزار دلار هزینه وکیل درست یک ماه قبل از انتخابات شاید آخرین میخی بود که بر تابوت کارزار تغییر فرود آمد و شکست آنها را قطعی کرد. همچنین متوسل شدن کارزاریان به دادگاه منجر به پیچیده تر شدن تمامی روند مجمع عمومی این سازمان و رد همه  طرح های ارائه شده توسط اعضا شد. طرح هایی که از قضا اکثر آن توسط کارزار تغییر و بازسازی و یا افراد مستقلی درخواست شده بود که در نهایت نتوانستند دغدغه های خود را با دیگر اعضا در مجمع عمومی مطرح کنند.

گروهی که امروز تحت نام کارزار تغییر و بازسازی در تلاش برای تصاحب کنگره ایرانیان شکست خورد، با همکاری دو گروه اصلی در جامعه ایرانی-کانادایی تشکیل شد. یک گروه که در مدیریت این کارزار نقش اصلی را بر عهده داشتند افرادی هستند که سالها است خود را در جایگاه رهبری جامعه ایرانی-کانادایی می‌دانند و بخش دیگر گروه‌های اپوزیسیون حکومت ایران هستند.

این دو گروه در سال‌های اخیر با نسل جدیدی از جامعه مهاجرین ایرانی روبه‌رو هستند که برداشت متفاوتی از منافع جمعی جامعه ایرانی کانادایی دارند و برخلاف آنان که سال‌ها از ایران دور بوده‌اند  با مردم ایران در داخل کشور رابطه نزدیکی دارند.

گروه دیگرِ رقیب کارزار، اما نسل دوم مهاجران ایرانی هستند. جوانانی که در کانادا رشد کرده‌اند، در اینجا تحصیل کرده‌اند و بخش عمده زندگی‌شان را بیرون از ایران و در کانادا زیسته‌اند. دیدگاه‌های اجتماعی/سیاسی این گروه نیز لزوما با نسل اول مهاجران و به‌خصوص کانون‌های قدرت و سرمایه در جامعه ایرانیان منطبق نیست.

به لحاظ جامعه شناسی و تحلیل بافت اجتماعی سیاسی، انتخابات اخیر کنگره ایرانیان از این رو حایز اهمیت است که شکاف مهمی را بین ۲ نسل و ۲ طبقه از جامعه ایرانیان به تصویر می‌کشد.

به طبع جا دارد مطالعات بیش‌تری در رابطه با چگونگی شکل‌گیری این ۲ طبقه و نیازهای آنها انجام شود، اما مبرهن است که باهمستان ایرانیان کانادا دیگر تک قطبی نیست و آنها که  سال‌ها بدون رقیب و بدون حتی کسب رای اعتماد مردم خود را در جایگاه رهبری جامعه ایرانی می‌دانستند باید بپذیرند که طبقه‌ای دیگر با خاستگاه اجتماعی متفاوت امروز در کنگره ایرانیان کانادا و سازمان‌های متعدد دیگر صدایی دارد که باید شنیده شود.

تا زمانی که عده‌ای همانند کارزار تغییر و بازسازی تلاش کنند که با تهمت زدن و تحمیل فشار حقوقی صدای این بخش از جامعه ایرانی-کانادایی را حذف کنند، نمی‌توان امیدی به کاهش تنش‌ها و تعامل گروه‌های مختلف در جامعه داشت.