گسترش دو دستگی عمیق میان ایرانیان توسط رسانه‌های فارسی ‌زبان

309d105833834f94a863c3c88cb6e00e

نویسنده: مازیار شیبانی‌فر

رسانه‌ها باید پیوند دهنده انسان‌ها و به وجود آورنده پیوستگی فرهنگی یک جامعه باشند، اما به نظر می‌رسد رسانه‌های پرمخاطب فارسی‌زبان داخل و خارج از ایران چنین رسالتی برای خود قایل نیستند و نه تنها به همبستگی و پیوستگی فرهنگی ایرانی‌ها کمک نمی‌کنند، بلکه به گونه‌ای رفتار می‌کنند که دوگانگی‌های فرهنگی میان مردم به شدت گسترش یابد و آنها هر چه بیشتر از همدیگر دور شوند؛ این اقدام رسانه‌ها، یعنی ایجاد فاصله میان ایرانی‌ها، با دستاویز سیاست انجام می‌شود. موضوعی که در اصل باید محور گفت‌وگو باشد نه اینکه شرایط جدل و دعوا را فراهم بیاورد!

وقتی از رسانه‌های فارسی‌زبان صحبت می‌کنیم در اصل اشاره ما به رسانه‌‌های جریان اصلی است. آن گروه از رسانه‌ها که میلیون‌ها مخاطب دارند و بستر و محمل لازم برای ایجاد بحث و جریان‌سازی در اجتماع را فراهم می‌آورند و به این وسیله بر گروه‌های مختلف جامعه تاثیر گذارند. این رسانه‌ها که به نوعی پرچمداران عرصه تبادل خبر و اطلاعات مختلف میان فارسی‌زبانان به شمار می‌روند، به گونه‌ای جریان‌سازی می‌کنند که همه‌چیز (بر روی این کلمه تاکید دارم) به مفهوم واقعی کلمه سیاه سیاه یا سفید سفید به نظر برسد.

نگاهی به برنامه‌های صدا و سیما بیندازید؛ بیشتر مسایل به خصوص امور اقتصادی و فرهنگی جامعه خوب و بر وفق مراد نشان داده می‌شود. انتقاد از عملکرد مسئولان جامعه بسیار سطحی، اندک و گذرا است. از صدای مردم تقریبا اثر و خبری نیست. وقتی می‌گویم صدای مردم به طور مشخص منظورم همان گزارش‌های مردمی است که به وسیله مردم عادی کوچه و خیابان برای شبکه‌ها و سایت‌های خارج از ایران فرستاده می‌شود، اما در داخل ایران هیچ رسانه‌ای حاضر به پخش آن نیست.

خبرگزاری‌های رسمی ایران نیز شرایطی به نسبت مشابه دارند. فارس، ایرنا، مهر، خبرآنلاین، ایسنا، ایلنا و دیگر خبرگزاری‌هایی که همه آنها دولتی هستند نیز جایی برای انتقاد گسترده و عمیق یا پرداختن به زخم‌های مردم ندارند. اگر هم گزارشی و خبری انتقادآمیز دیده می‌شود، چندان قوی و پر اثر نیست و از گزارش‌های مردمی نیز نشانی دیده نمی‌شود.

از آن طرف نگاهی بیندازید به رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور که پرچمداران جریان‌سازی‌های خبری هستند. صدای آمریکا، رادیو فردا، دویچوله فارسی و ایران اینترنشنال به طور مرتب در حال ترسیم فضایی بسیار سیاه و تلخ و غیرقابل تغییر از داخل ایران هستند. شبکه تلویزیونی من و تو که در عمل در زمینه ایجاد سرگرمی فعالیت می‌کند، وقتی وارد بحث خبررسانی یا میزگردهای تحلیلی می‌شوند، بسیار تند و تلخ و گزنده عمل می‌کنند. به گونه‌ای که اگر کسی بخواهد برداشتی از ایران داشته باشد و فقط مطالب این شبکه‌ها و سایت‌ها را دنبال کند، ایران را به عنوان یکی از بدترین و غیرقابل‌ تحمل‌ترین نقاط دنیا خواهد شناخت. در این میان بی‌بی‌سی فارسی تا حدودی نگاه معتدل دارد که البته برخی اوقات این نگاه تند و سیاه می‌شود!

نگاهی به وضعیت جامعه ایرانی به خوبی نشان می‌دهد که همین رویکردهای سیاه (بسیار بد) و سفید (شرایط ایده‌آل) به مسایل در میان مردم نیز بیداد می‌کند. یعنی یک گروه کاملا موافق و حتی ستایشگر یک اقدام یا موضع سیاسی هستند و گروه دیگر در جهت مخالف آن حرکت می‌کنند و در این میان کم نیستند کاربران فضای مجازی که برای به کرسی نشاندن حرف خود و از میدان به در کردن حریف از بیان سخیف‌ترین و نامناسب‌ترین کلمات و جملات که حتی گفتن آنها در پستو هم زشت و زننده است یا بیان بدترین و بی‌اساس‌‌ترین تهمت‌های اخلاقی و سیاسی هیچ ابایی ندارند و به گسترش آن در فضای مجازی تلاش می‌کنند.

حقیقت تلخ اینجاست که حتی رسانه‌های شناخته‌شده که از بودجه‌های خوبی برخوردارند، برای جذب مخاطب بیشتر دست به هر بی‌اخلاقی می‌زنند. گسترش ابتذال در بدترین شکل آن، ترویج دروغ و تهمت در بالاترین سطح، انتشار و بیان مطالبی بدون ارایه سند و مدرک، تحلیل‌های اشتباه و عجیب و بی‌مسئولیتی نسبت به افکار عمومی جامعه که به مفهوم واقعی کلمه چه می‌خواهند و چه نمی‌خواهند و بی‌توجهی به نسل‌های آینده، متاسفانه در بیشتر رسانه‌های فارسی‌زبان داخل و خارج از ایران بسیار گسترش یافته است.

نگاهی دقیق بیندازید به گفت‌وگوهایی که با شخصیت‌های مختلف جامعه در رسانه‌های جریان اصلی داخل و خارج از ایران صورت می‌گیرد. زمانی نه چندان دور، گفت‌وگو با افراد شناخته‌شده و موفق ‌ابزاری برای رهیافت به افکار، اندیشه‌ها و آرمان‌های این افراد بود و در نهایت مطالب انتشار یافته به گسترش امید و آرزوهای خوب و سازنده یا حتی بررسی یک نگاه منجر می‌شد، اما طی سال‌های گذشته گفت‌وگو کردن با افراد مختلف تبدیل به رسانه پرکن (مطالبی برای پر کردن فضای رسانه) و بیان سطحی‌ترین و دم‌دستی‌ترین مطالب روزمره شده است که کمترین تاثیرگذاری بر مخاطب را دارد و تاریخ انقضای این گفت و شنودها پایان جلسه گفت‌وگو است!

البته بدون شک ما درباره همه مطالب و گفت‌وگوها صحبت نمی‌کنیم؛ آنچه در این مطلب مورد توجه و تاکید است، فضای فراگیر است که در رسانه‌های فارسی‌زبان جریان اصلی به صورت گسترده دیده می‌شود و متاسفانه طی چند سال گذشته به شکل فزاینده‌ای در حال افزایش است و این موضوع نگرانی‌ها از آینده رسانه‌های فارسی‌زبان و نحوه تعامل آنها با مخاطبان را بیشتر می‌کند.

در این مطلب قصد ارایه مقایسه رسانه‌های فارسی‌زبان و غیرفارسی‌زبان به خصوص آن گروه بزرگ از رسانه‌های انگلیسی‌زبان مشهور و تاثیرگذار را ندارم، زیرا مطلب به درازا می‌کشد و این مختصر، گنجایش چنین بحث عمیق و گسترده‌ای را ندارد، اما اگر نگاهی گذرا به رسانه‌های انگلیسی‌زبان جریان اصلی بیندازید، به خوبی متوجه این موضوع کلیدی می‌شوید که هر چند همه آنها از خط و جریان فکری مشخصی پیروی می‌کنند، اما رعایت انصاف و شنیده شدن نگاه مخالف را به خوبی بلدند. همچنین این گروه از رسانه‌ها به آسانی نقد و نظرهای مردم را بازتاب می‌دهند و کمترین سانسور را روی آن اعمال می‌کنند. گاه حتی این دست از رسانه‌ها نظر مخالف را با کمال میل بازتاب می‌دهند تا فضای گفت‌وگو باز شود و این رسانه‌ها بتوانند برتری‌ نگاه خود را به اثبات برسانند.

متاسفانه این فضا در رسانه‌‌های فارسی‌زبان چندان دیده نمی‌شود. هر چند در فضای مجازی گاه با خواندن نظرهای (کامنت‌ها) یک مطلب تا حدودی می‌توان به نقد و نظر مخاطبان پی برد، اما به هیچ وجه فضای لازم به نظر مخالف داده نمی‌شود. از سوی دیگر، مخالفان یک نظر هم تصور می‌کنند اگر رسانه‌ یا فضایی برای بیان نظر خود یافتند می‌توانند از هر ادبیات یا دستاویزی استفاده کنند که مخالف را بکوبند. یعنی به جای اینکه درباره برتری اندیشه خود حرف بزنند به دنبال ایرادگیری از طرف مقابل هستند.

این نوع نگاه متاسفانه به شکل گسترده‌ای در میان مردم رواج یافته است. کمتر جمعی را می‌توان یافت که بر سر یک موضوع واحد توافق داشته باشند یا اصولا برای شنیدن نظر دیگر افراد فضای لازم را به وجود بیاورند. در این چنین فضای سیاه و سفید و پرکشمکشی، دستیابی به همبستگی و وابستگی فرهنگی و اجتماعی امکان‌پذیر نیست. تاثیر این موضوع بر نسل‌های آینده چه آنهایی که در داخل ایران بزرگ می‌شوند و چه آنهایی که نسل دوم و سوم مهاجران به حساب می‌آیند، بسیار آزاردهنده‌تر خواهد بود. چون با این شرایط، کودکان و نوجوانان و جوانان امروز نیز حاضر نخواهند بود در آینده در کنار همدیگر برای دستیابی به جهانی بهتر و کشوری پویاتر کار کنند. دستیابی به سود کوتاه مدت و نیاموختن تحمل نظر مخالف و یاری رساندن بی‌چشم‌داشت به دیگران، آفتی است که اگر بر خرمن اندیشه و آرمان‌های یک ملت بیفتد تمامی آرزوها و ارزش‌های‌شان را خاکستر خواهد کرد!