پدر مهسا امینی: نمی‌خواهند به این پرونده رسیدگی کنند؛ درباره علت مرگ مهسا دروغ می‌گویند

4734267

شرح خبر:

امجد امینی (پدر مهسا امینی) در گفت‌وگو با امیرحسین مصلی و نازیلا معروفی خبرنگاران وب‌سایت مستقل آنلاین به بررسی حادثه جان‌باختن دخترش پرداخته و بر این نکته تاکید زیادی دارد که علت اصلی مرگ وی ضربه به‌سر بوده است، اما پزشکی قانونی و دیگر دستاندرکاران نمی‌خواهند به این پرونده رسیدگی کنند.

وی در گفت‌وگو با این رسانه گفت: دختر من در ۷ سالگی به‌خاطر یک غده کیستی پشت پلک چشم چپ جراحی شد، ولی این موضوع ربطی به مرگ او ۱۶ سال بعد ندارد. این مرگ به‌علت ضربه به‌سر یا اتفاقی شبیه به این است. برخی به عمد دروغ‌هایی درست می‌کنند که بنده به‌هیچ‌وجه نمی‌توانم آن را بپذیرم.

تاکید می‌کنم تمامی مطالبی که درباره بیماری دخترم بیان می‌کنند، صددرصد دروغ است. تمامی فیلم‌هایی که [بازداشتگاه پلیس امینت اخلاقی] به من نشان دادند، سانسور شده بود. یک فیلمی به من نشان دادند که وقتی مهسا از هوش می‌رود، مامور زن گشت ارشاد او را روی زمین می‌کشد و دخترم را به اتاق می‌برد یعنی حتی به خودشان زحمت ندادند که دخترم را بلند کنند!

من با چشمانم دیدم که خون بسیار زیادی از چشم، گوش و گردنش آمده بود؛ سمت چپ بدن مهسا سیاه و کبود شده بود. سوال من این است اگر دخترم به مرگ طبیعی مرده است، چرا آثار ضرب و شتم و کبودی بر روی بدنش وجود داشت؟ من بارها این پرسش را مطرح کردم، اما تا الان هیچ جوابی به من نداده‌اند.

امجد امینی تاکید کرد: ماموران گشت ارشاد حتی به خودشان زحمت نداده بودند که یک نفر را همراه دخترم به بیمارستان بفرستند تا به ما خبر دهد. پرستاران بیمارستان می‌گفتند هیچ‌کس همراه مهسا نبود و [کارکنان] آمبولانس هم گفته بودند این دختر را از خیابان پیدا کردیم. اگر برادرش نبود ما نمی‌توانستیم دخترم را پیدا کنیم.

پزشکان بیمارستان می‌گفتند اگر فقط ۱۰ دقیقه مهسا را زودتر به بیمارستان می‌آوردند احتمال زنده ماندنش بالا می‌رفت. دختر من همان لحظه اول [ورود به بیمارستان] فوت کرده بود اما آن‌ها ۳ روز به ما امید دادند و گفتند زنده است!

دکتر شیروانی [جراح مهسا در زمان کودکی] همواره گفته‌ است اصلا جراحی مهمی نبوده است و حتی چند پزشک معتمدی که در جلسه دادگاه حضور داشتند هم این گفته را تایید کردند و تاکید داشتند که مرگ او هیچ ربطی به جراحی ۱۶ سال پیش ندارد

وی یادآور شد: علت مطالبی که دکتر شیروانی [به‌گونه‌ای دیگر موضوع را] در صداوسیما مطرح کرد، برای من واضح است. زیرا آقایان حتی من و برادر همسرم را هم تهدید کردند که باید بیایید با صداوسیما مصاحبه کنید.

در مورد برگزاری جلسه دادگاه نیز دیر به من اطلاع دادند. قرار بود چند روز قبل از روز دادگاه زمان را به من خبر دهند تا بتوانم با پزشک و وکیل هماهنگی‌ کنم اما آقایان پنجشنبه حدود ۸ شب با من تماس گرفتند و فقط گفتند شنبه بیا دادگاه. حتی ساعت مشخصی هم به من نگفتند و دیگر وقت نبود تا من هماهنگی کنم.

من به هیچ عنوان نظر پزشکی قانونی را قبول ندارم. روزی که خواستم جنازه را از پزشکی قانونی تحویل بگیرم، اجازه ندادند دخترم را ببینم؛ حتی یکی از پزشکان پزشکی قانونی با من درگیر شد. من از معاون پزشکی قانونی خواهش کردم در مورد دخترم حقیقت را بنویس، اما جواب داد: «من هر چه دلم بخواهد، هر چه به صلاح مملکت باشد را می‌نویسم به تو هم هیچ ربطی ندارد!»

امجد امینی خاطرنشان کرد: از همان روز اول، با توجه به برخوردهایی که با من داشتند مشخص بود که این‌ها نمی‌خواهند به این پرونده رسیدگی کنند. بنده کاملا انتظار داشتم دروغ بگویند. مگر پس از ۹ روز جنازه خانم نیکا شاکرمی را تحویل خانواده‌اش ندادند؟ فقط می‌خواهند لاپوشانی کنند. تا زمانی که ۱۰ پزشک معتمد ما نظرشان را مطرح نکنند بنده به‌هیچ عنوان گزارش پزشکی قانونی را قبول ندارم.

حتی آقایان با نیروی انتظامی سقز تماس گرفته‌اند و آن‌ها به همسایه‌های ما گفته‌اند شما بگویید که مهسا امینی مقابل بیمارستان کسری در تهران خودکشی کرده است!

وقتی درخواست بررسی دوربین‌های داخل ون را ارایه کردم به من گفتند در همان حین شارژ دوربین‌ها تمام شده بود و دوربین نتوانسته لحظاتی که مهسا داخل ون بوده است را ضبط کند. شواهد نشان می‌دهد اتفاقا در داخل ون دوربین وجود داشته و تمام دقایقی که دختر من داخل ماشین بوده، ضبط شده است.

پدر مهسا امینی افزود: به گفته چند دختری که در داخل ون همراه مهسا بودند و به بیمارستان آمده بودند، مهسا به ماموران گفته بود خواهش می‌کنم من را ول کنید، من اینجا غریب هستم برادرم سنش کم است، گم می‌شود. اجازه دهید من بروم که در همان حین ماموران گشت ارشاد شروع به کتک زدن مهسا در داخل ون کردند.

دادگاه به ما گفت آن دختران را احضار کرده است، اما بر اساس اولین برخوردی که من با آنها داشتم متوجه شدم بسیار می‌ترسیدند که اگر بیایند شهادت دهند مشکل امنیتی برایشان پیش بیاید و متاسفانه اجازه ندادند که بنده اسمی از آن‌ها ببرم.

این را هم بگویم صداوسیمای جمهوری اسلامی آخرین رسانه‌ای بود که با من تماس گرفت که من به‌صراحت به آن‌ها گفتم که تحت هیچ شرایطی با صداوسیما مصاحبه نمی‌کنم؛ بعد سه هفته به من زنگ زدند و انتظار داشتند حرف بزنم! به آن‌ها گفتم اصلا چه دلیلی دارد با شماها مصاحبه کنم؟