مازیار شیبانیفر
روز بزرگداشت (Remembrance Day ,Poppy Day) را میتوان ضدجنگترین روز سال نامید. این روز اختصاص دارد به گرامیداشت یاد و خاطره کشتهشدگان، مجروحان جنگی و کهنهسربازانی که جان و سلامتی خودشان را به عنوان ارزشمندترین دارایی بشر، بیهیچ چشمداشتی برای حفاظت از جان و مال دیگر انسانها تقدیم کردند. اهمیت این روز از آن جهت بسیار برجسته و والا است که میتواند هشداری برای سیاستمداران و دیگر فعالانی باشد که بهجای کوبیدن بر طبل جنگ، صلحخواهی و انساندوستی را گسترش دهند.
نماد گل شقایق سرخ
کانادا، انگلستان، 52 کشور دیگر عضو اتحادیه کشورهای همسود بریتانیا، فرانسه، بلژیک، ایالات متحده و هلند جزو کشورهایی هستند که این روز را گرامی میدارند و به پاسداشت فداکاریهای انسانهایی که برای جلوگیری از نابودی دیگر افراد، سینه خود را در برابر گلوله و بمب سپر کردند، گل شقایق سرخ (Poppy Flower) بر لباس خود نصب میکنند.
در این روز، انجمنهای کهنه سربازان این گلهای کاغذی را در برابر کمکهای خیرخواهانهای که برای حمایت مالی، اجتماعی و عاطفی از اعضا و پیشکسوتان نیروهای مسلح دریافت میکنند، در اختیار مردم قرار میدهند.
استفاده از نماد روز بزرگداشت در کانادا را به بخشی از ادبیات این کشور ربط میدهند که پس از نبرد سنگر به سنگر سربازان کانادایی در جنگ جهانی اول علیه آلمانها که در کنار مزارع شقایق فلاندر (بخشهایی از کشور بلژیک) رخ داد، جان مککری شعری به نام “در دشت فلاندرز” سرود و به همین خاطر شقایق سرخ تبدیل به نماد این روز شد.
گل شقایق سفید
در روز بزرگداشت از گل شقایق سفید نیز به عنوان نمادی از صلح، به طور جداگانه یا در کنار شقایق سرخ استفاده میشود. این گل نخستین بار در سال 1933 از سوی انجمن تعاونی زنان در انگلستان مورد توجه قرار گرفت. این گروه تلاش میکردند تا به شیوههای مختلف، مخالفت خود با جنگ و خشونت و حمایتشان از صلح و تعامل در سراسر جهان را نشان دهند.
جنبش ضد جنگ
در سال 1812 احساسات ضد جنگ در ایالات متحده شکل هماهنگ و جدی به خود گرفت. زمانی که آمریکا درگیر جنگهای داخلی بود و تعداد زیادی کشته و مجروح و آواره بر اثر این جنگها بر جای مانده بود. در همان سالها، جنبش مشابهی در انگلستان از سوی نهادهای مردمی مخالف با جنگ و خشونت به وجود آمد و به سراسر جهان راه یافت.
جنبش ضد جنگ طی یکصد سال گذشته تبدیل به حرکتی اجتماعی شده که مخالف استفاده از هرگونه نیروی نظامی از سوی کشورها است و دولتمردان سراسر جهان را به صلحطلبی و بهرهگیری از گفتوگوی موثر برای دستیابی به توافقهای پایدار تشویق میکند. این جنبش از سوی نویسندگان، هنرمندان و اهالی رسانه و اندیشه، دستمایه تولید آثار مختلفی قرار گرفته است.
کشتهها و زخمیهای بیپایان حاصل از جنگهای بینتیجه
طی حدود 150 سال گذشته، جنگهای بسیاری در جهان به وقوع پیوسته است. جنگ جهانی اول حدود 10 میلیون کشته، 21 میلیون زخمی در میان نظامیان و حدود 8 میلیون کشته در بین غیرنظامیان بر جای گذاشت. جنگ جهانی دوم که یکی از بزرگترین فاجعههای بشری بود، حدود 24 میلیون کشته در میان نظامیان و حدود 45 میلیون کشته در بین غیرنظامیان به دنبال داشت. برآوردها نشان میدهد طی این 150 سال، بیش از 180 میلیون کشته و زخمی از جنگهای مختلف در سراسر جهان برجای مانده است.
در حال حاضر جنگ، خشونت و درگیریهای خونین در عراق، افغانستان، سوریه، لیبی، برخی از کشورهای آفریقایی و به تازگی میان کشورهای آذربایجان و ارمنستان همچنان کشتهها و زخمیهای بسیاری بر جا میگذارد و هنوز کم نیستند افرادی که به دنبال ایجاد جنگی تازه هستند.
نگاهی به آمار کشتهها و زخمیهای ناشی از جنگ، این موضوع را به خوبی نشان میدهد که میزان آسیب درگیریهای نظامی به غیرنظامیانی که در صحنه نبرد حضور ندارند، بسیار بیشتر و گستردهتر از نظامیانی است که به طور مستقیم در خط اول نبرد رودرروی دشمن میجنگند. البته در این بین هیچ اشارهای به آوارگان نمیشود. این گروه از مردم، هر چند کشته یا زخمی نمیشوند، اما درد آوارگی و بیسرپناهی ممکن است تا پایان عمر آنها را رها نکند!
آوارگان؛ کشتهشدگانی که هنوز نفس میکشند
بر اساس آماری که ژوئن(جون) 2019 کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد ارایه کرد، شمار آوارگان در سال 2018 از مرز ۷۰ میلیون نفر گذشت. این تعداد بیپناه و آواره 2 برابر آمار ۲۰ سال پیش از آن، یعنی در سال 1998 است. بر اساس این آمار هر روز حدود ۳۷ هزار نفر به تعداد آوارگان در جهان افزوده میشود.
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل با اعلام اینکه شهروندان سوریه، افغانستان، سودان جنوبی، میانمار و سومالی روی هم، دو سوم جمعیت پناهندگان جهان را تشکیل میدهند، آوارگان و بیپناهان را در سه گروه تقسیمبندی میکند:
گروه نخست پناهندگانی که برای فرار از جنگ، درگیری و آزار ناچار به ترک کشور خود شدهاند. سازمان ملل در سال ۲۰۱۸ شمار این افراد را نزدیک به ۲۶ میلیون نفر برآورد کرده است. 5 و نیم میلیون آواره فلسطینی جزو این گروه هستند.
گروه دوم 3 و نیم میلیون پناهجوی متقاضی پناهندگی در کشورهای مختلف جهان هستند که هرچند زیر پوشش حمایت جهانی قرار گرفتهاند، اما هنوز موقعیت قانونی آنها به عنوان پناهنده نهایی نشده است.
گروه سوم نیز مربوط به افرادی است که در داخل کشور خود آواره شدهاند. در این گروه ۴۱ میلیون نفر قرار دارند.
پیامدهای سنگین آوارگی
در هنگامه این همه جنگ و درگیری و خونریزی و در میان حجم انبوه خبرهایی که از کشتهشدگان، زخمیها و آوارگان هر روز در سراسر جهان منتشر میشوند، متاسفانه کم نیستند فعالان سیاسی و رسانههایی که به جای تشویق جهان به صلح و دیپلماسی، به دنبال برافروختن جنگ برای به دست آوردن قدرت و ثروت بیشتر هستند. بیآنکه لحظهای به فاجعه انسانی حاصل از این اقدام ضدبشری خود بیندیشند.
جنگ، تنها مردم یک سرزمین را گرفتار نمیکند، بلکه تاثیر مخرب و عمیق آن بر جامعه و اقتصاد تمامی کشورهای جهان اثرگذار است. آوارگانی که نام پناهجو به خود میگیرند، هم زندگی خود و خانوادهشان را به خاطر فرار از مرگ و تهدید به خطر میاندازند و هم بار اضافی بر دوش دیگر کشورهای جهان میگذارند که تبعیض، بیگانههراسی و نژادپرستی تنها بخشی از پیامدهای سنگین اجتماعی آن است.