نویسندگان: رانن برگمن و مارک مازتی، نیویورک تایمز
ترجمه: مهران فرازمند
جنگ طلبان در اسراییل و آمریکا بیش از یک دهه است که به تحریک برای جنگ علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی مشغول هستند. آیا ترامپ نهایتا به چنین نقطه ای خواهد رسید؟
۴. “قضیه ای بسیار پیچیده”
اوباما امکان حمله ناگهانی اسراییل را جدی می دانست. ماهواره های جاسوسی آمریکا پرواز پهپادهای اسراییل از پایگاه های آذربایجان و بر فراز ایران را زیر نظر داشتند. این پهبادها تصاویر زیادی از سایت های هسته ای ایران برداشته و امکان مزاحمت دفاع هوایی ایران را بررسی می کردند. رهبران نظامی آمریکا سعی می کردند با توجه به میزان نور در زمانهای مختلف ماه و امکان بروز طوفان های شن در طول سال، زمان حمله اسراییلی ها را حدس بزنند. برنامه ریزان نظامی با شبیه سازی جنگ سعی می کردند واکنش تهران به حمله اسراییلی ها را پیش بینی کنند و پاسخ مناسب آمریکایی ها را بیابند. آیا ایران هر حمله ای را مورد تایید آمریکا فرض می نمود و به نیروهای آمریکا در خاورمیانه حمله می کرد؟ نتایج نگران کننده بود: حملات اسراییل وقفه ناچیزی در برنامه هسته ای ایران بجا می گذاشت و تنها آمریکا را گرفتار جنگی دیگر در خاورمیانه می کرد.
کاخ سفید سرانجام تصمیم گرفت که آمریکا در یک حمله پیشگیرانه مشارکت نکند. اگر اسراییل دست به چنین حمله ای می زد، پنتاگون جلویش را نمی گرفت ولی کمکی هم به آن نمی کرد. در همان زمان اوباما مخفیانه دستور تقویت پایگاه های نظامی را در اطراف خلیج فارس داد. اگر قرار بود حمله اسراییل به بروز جنگ منجر شود، بهتر بود تجهیز نیروها پیشاپیش صورت گرفته باشد. تجهیز نیروها هم زمان با وقوع درگیری ممکن بود از سوی ایران به نوعی حمایت از اسراییل تفسیر شود. ناوهای هواپیمابر و رزمناوهای مجهز به سیستم دفاع موشکی آگیس از تنگه هرمز عبور کردند. جنگنده های اف ۲۲ وارد امارات متحده عربی شدند و موشکهای پاتریوت به این کشور و سایر متحدین منطقه ای ارسال شدند. برخی از این استقرارها به عنوان اقدامات عادی برای پشتیبانی جنگ در عراق و افغانستان اعلام شدند. به قول یکی از مقامات دولت اوباما، “نمی خواستیم اسراییلی ها این را نوعی چراغ سبز تلقی کنند”.
چیزی که در آن زمان مشخص نبود، توانایی و تمایل نتانیاهو برای انجام حمله بود. این سوال پیچیده ای بود که حتی در سطوح بالای دولت اسراییل هم بطور قابل ملاحظه ای مطرح بود. نوامبر ۲۰۱۰، نتانیاهو و باراک جلسه ای خصوصی در مقر موساد برگزار کردند تا برنامه ای را که اخیرا برای حمله به ایران تهیه شده بود با مقامات ارشد دفاعی اسراییل مرور کنند. به گفته باراک، مکالمات خیلی زود به جروبحث منجر شد. این زمانی بود که ژنرال گبی اشکنازی به جمع گفت که علیرغم برخی پیشرفت ها، نیروهای دفاعی اسراییل به آن حد از “توانایی عملیاتی” نرسیده اند.
صحبت اشکنازی، باد ناشی از خوش بینی را که در مورد حمله شکل گرفته بود فرونشاند. باراک به یاد می آورد که “به محض اینکه حرفش را در مورد توان عملیاتی گفت، دیگر انتخابی باقی نمانده بود. می شد با او جدل کرد، ولی دیگر امکان صدور دستور حمله فوری نبود”.
یکی دیگر از مقامات رسمی مهمی که واکنش نشان داد مئیر داگان بود که سالهای طولانی رییس موساد بود و برنامه جنگ سری با ایران را هدایت می کرد. اعتبار او به عنوان یک طرفدار نبرد با ایران جای تردید نداشت. مسیر شغلی او در زمینه امنیت ملی از اواسط دهه ۱۹۶۰ شروع شده بود و لذا اعتبار سیاسی بالایی داشت. داگان به نتانیاهو و باراک گفت که کمپین نظامی احمقانه است و می تواند همه دستاوردهای پنهان قبلی را تلف کند. داگان معتقد بود برنامه حمله پیشنهادی، طرح دو سیاستمدار درمانده است که به دنبال جلب حمایت عمومی برای انتخابات بعدی هستند.
یووال دیسکین رییس شین بت سرویس اطلاعات داخلی اسراییل نیز با حمله مخالف بود. باراک و نتانیاهو شاید به راهنمایی های مشاورین خود علاقمند نبودند، اما اختیارات کافی نداشتند. دیسکین به آنها گفت که بدون تایید دولت به دنبال جنگ بروند. نتانیاهو مجبور شد عقب بنشیند.
نخست وزیر اسراییل بطور فزاینده ای در مورد مشاورینش بدگمان شد. او حالا داگان را متهم می کند که برنامه حمله را به سیا خبر داده است تا موجب توقف آن شود. خیانتی که از دید نتانیاهو غیرقابل تصور بود. در طی یک سال پس از آن، داگان، اشکنازی، دیسکین و آراد همگی از سمت های خود برکنار شدند.
اگر نتانیاهو امید داش که جایگزین های منتخب او فرمانبردارتر باشند، خیلی زود ناامید شد. به گفته سه مقام رسمی وقت که در تصمیم گیری ها مشارکت داشتند، بسیاری افراد دیگر در دولت از جمله بنی گانتز رییس ستاد که جانشین اشکنازی شد هم مخالف حمله بودند. برای گانتز که حالا در انتخابات برای نخست وزیری با نتانیاهو رقابت می کند، جنبه ی عملی موضوع اهمیت دارد. او می گوید:”حتی کسانی که به یافته های اطلاعاتی دسترسی ندارند نیز می فهمند که این قضیه ای پیچیده است و اگر تاثیر آن بر کشورهای دیگر هم در نظر گرفته شود، تبدیل به یک قضیه پیچیده راهبردی می شود”.
۴. “وقتمان دارد تمام می شود”
فشار بی وقفه نتانیاهو ممکن بود پیامد ناخواسته ای داشته باشد. رییس جمهور آمریکا که اطلاعات محدودی از برنامه اسراییلی ها داشت، سریعا پیگیری یک ابتکار جدید شد: مذاکرات مخفی با ایران.
برای اوباما، برجام به منزله هسته مرکزی سیاست خارجی اش بود. برجام نه فقط یک توافق، بلکه چارچوبی برای پایداری منطقه ای بود. راهی برای بستن جعبه پندورا که رییس جمهور قبلی آن را در سال ۲۰۰۳ گشوده بود. اما برای نتانیاهو، این نهایت خیانت بود. نزدیکترین متحد اسراییل با بدترین دشمن او مخفیانه مذاکره می کرد.
تلاش ها در اواخر سال ۲۰۱۰ آغاز شد. دنیس راس و پونیت تالوار مشاورین ارشد امنیت ملی اوباما با یک هواپیمای تجاری وارد مسقط در عمان شدند. سلطان قابوس بن سعید حاکم کشور قبلا واسطه مذاکرات حساسی در مورد آزادی کوهنوردان آمریکایی بود که به ظن جاسوسی در ایران زندانی بودند. عمان حالا به کمک ایالات متحده آمده بود تا باب مذاکرات پشت پرده مهمتری را بگشاید.
در یکی از کاخ های سلطان، راس و تالوار پیامی را تحویل دادند که اوباما مایل بود حاکم عمان به دست شخص آیت الله علی خامنه ای رهبر ارشد ایران برساند: ایالات متحده فکر می کند که فرصتی برای گره گشایی از مشکل هسته ای با ایران وجود دارد، اما اگر ایران دیپلماسی را رد کند، آمریکا آماده اقدام نظامی خواهد بود. ایالات متحده تمایل ایران به انرژی هسته ای غیرنظامی را می پذیرد اما هر گونه کاربرد نظامی را غیرقابل تحمل می داند.
اوباما مدتها بود که باور داشت امید اندکی برای یک توافق هسته ای وجود دارد و کاخ سفید از مدتها قبل کمپینی را برای تحریم های اقتصادی علیه ایران شروع کرده بود تا تهران را برای مذاکره تحت فشار بگذارد. اما به گفته برخی مقامات رسمی سابق، پیش بینی عملیات نظامی اسراییل موجب تسریع فشارهای دیپلماتیک شد. به قول راس: “فشار اسراییل بی هیچ تردیدی موجب تسریع در تصمیم به شروع گفتگوها گشت. باید کاری می کردیم که معادله را عوض کنیم وگرنه اسراییلی ها اقدام به حمله می کردند”. ایلان گلدنبرگ مسئول سابق پرونده ایران در پنتاگون نیز می گوید: “احساس می کردیم وقتمان دارد تمام می شود”.
سایر مقامات رسمی معتقد نیستند که فشار اسراییل نقش مهمی در این تلاش ها داشته است. ند پرایس سخنگوی شورای امنیت ملی اوباما می گوید: “این موضوع مدتها قبل از شروع نخست وزیری نتانیاهو شروع شده بود. اوباما در سال ۲۰۰۷ و هم زمان با دوره کاندیداتوری قول داده بود که با همکاری متحدین نزدیک، به دنبال دستاوردهای دیپلماتیک نظیر آنچه در سال ۲۰۱۵ به دست آمد باشد”.
اوباما تصمیم گرفت تا اسراییلی ها و سایر متحدین آمریکا را در مورد این مذاکرات سری بی خبر بگذارد. برخی مقامات دولت او می ترسیدند که اگر اوباما نتانیاهو را از شروع مذاکرات مطلع کند، اسراییلی ها خبر آن را برملا کنند و توافق آینده را نقش بر آب سازند. یک مقام ارشد سابق دردولت اوباما می گوید: “ریسک بزرگی بود. اعتماد بین دو رهبر شدیدا خراب شده بود و معلوم نبود نتانیاهو و اطرافیانش اگر خبردار می شدند چه می کردند”.
رازداری در مورد گفتگوها هنوز موضوعی است که اکثر مقامات دولت اوباما مایل نیستند در مورد آن علنی صحبت کنند. برخی معتقدند که رابطه اوباما و نتانیاهو آنقدر زهرآگین شده بود که اعتماد به نخست وزیر اسراییل از بین رفته بود و منجر به این استراتژی شد که گفتگوها آنقدر محرمانه ماند تا به سطح مذاکرات جدی ارتقا یافت و نهایتا به برجام منتهی شد. برخی دیگر هم می گویند نیازی نبود با توجه به بی اعتمادی و روابط سرد، تحریک بی جهت ایجاد شود. ظاهر قضیه اینطور بود که دولت اوباما مقابل اسراییلی ها آنقدر اعتماد به نفس نداشت که از استراتژی خود دفاع کند. وندی شرمن که از نزدیک در مذاکرات درگیر بود می گوید: “در این باره دائما بحث وجود داشت. من معتقد بودم که گفتن آن زودتر بهتر است”.
اسراییلی ها بالاخره متوجه شدند. اواسط سال ۲۰۱۲ و همزمان با شروع مذاکرات مقامات رسمی ایران و آمریکا، سرویس اطلاعات اسراییل اطلاعاتی در مورد مذاکرات سری به دست آورد و به نتانیاهو گزارش داد. مدتی بعد از دریافت خبرها، یاکو آمیدرور که از سال ۲۰۱۱ جانشین آراد به عنوان مشاور امنیت ملی نتانیاهو شده بود با دان شاپیرو سفیر اوباما در اسراییل رودررو شد تا بپرسد آیا اطلاعات مربوط به مذاکرات حقیقت دارد. شاپیرو که در جریان مذاکرات سری قرار نگرفته بود به آمیدرور پاسخ منفی داد. شاپیرو گفت مدت زیادی نگذشته بود که همکاری در واشینگتن او را کنار کشیده و گفت: “باید تکرار این حرفی را که زده ای متوقف کنی”.
شاپیرو حالا می گوید که این رازداری اشتباه بوده است. به گفته او “ما باید فرض می کردیم که آنها متوجه این گفتگوها خواهند شد و همیشه بهتر است خبر آن را مستقیما از ما بشنوند. من دلواپسی کسانی را که تصمیم گرفتند آن را سری نگه دارند درک می کنم. اما ارتباطات میان اسراییل و ایالات متحده درباره موضوع ایران با احتیاط زیادی همراه بود. احساس می کنم باید آنها را درباره این موضوع در جریان می گذاشتیم. اگر خبر داشتم، فشار می آوردم که به آنها بگوییم “.
آمیدرور هنوز از آن روز عصبانی است و می گوید: “ما رابطه باز و صادقانه ای با آمریکایی ها داشتیم و همه چیز عالی پیش می رفت تا اینکه معلوم شد آنها مخفی کاری می کنند. مذاکره کنندگان آمریکایی ما را فروختند”.
نتانیاهو می گوید: “اطلاع از توانایی و آمادگی ما برای حمله، تاثیر عمیقی بر آمریکایی ها داشت. هر چه بیشتر به نزدیک بودن حمله واقف می شدند، تحریم ها را بیشتر می کردند”. اما از دید یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی اسراییل، آمادگی علنی نتانیاهو برای حمله به ضرر او تمام شد زیرا اوباما را مجبور کرد باب مذاکره را زودتر از آنکه ایران به استیصال کشیده شود باز کند. او می گوید: “نتانیاهو دقیقا به آنچه نمی خواست رسید. کارهای او منجر به توافقی شد که او بر ضدش مبارزه می کرد”.
۶. “اقدامی بسیار غیر دوستانه”
تابستان ۲۰۱۲ ماهواره های جاسوسی آمریکا تحرکات گروهی از هواپیماهای اسراییلی را رصد کردند که به نظر می رسید مهیای حمله می شوند. رهبران اسراییل بیش از یک سال بود به واشینگتن در مورد احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران اخطار می دادند. حمله ای که اگر شروع می شد، آمریکایی ها فرصت اندکی برای متوقف کردن آن داشتند. یک مقام امنیتی سابق اسراییل در مورد آن زمان می گوید تازه آن وقت بود که او باور کرده است که تهدید نخست وزیر در مورد حمله به ایران جدی است.
ماهها بود که تنش ها بین اسراییل و آمریکا رو به فزونی بود. اوباما و باراک در دسامبر ۲۰۱۱ درکنفرانس اتحاد یهودیان در مریلند با هم ملاقات کردند. به گفته باراک، اوباما از او خواسته بود که صبور باشد و به او اطمینان داده بود که ایالات متحده اگر لازم باشد قاطعانه عمل خواهد کرد. پاسخ وزیر دفاع اسراییل بسیار سرد بود. باراک گفته بود: “موضوع این نیست که من به تو اعتماد ندارم. می دانم که در چنان شرایطی براساس منافع آمریکایی ها عمل خواهی کر ولی معلوم نیست که آن منافع چه باشند”.
اوباما بدون ناراحتی به اختلاف عقیده مقامات اسراییلی اشاره کرد. همه می دانستند که مقامات ارشد نظامی و اطلاعاتی اسراییل مخالف حمله به ایران بودند. باراک گفت این موضوع صحیح است و با نظرات مخالف محترمانه برخورد می شود. آنها حق دارند که متفاوت بیندیشند، اما نهایتا تصمیم گیری با ژنرالها نخواهد بود. باراک گفته بود: “آنها اگر بالا را نگاه کنند، ما (من و نخست وزیر) را خواهند دید. ما اگر بالا را نگاه کنیم، آسمان را می بینیم”.
چند هفته بعد، باراک با لئون پانتا که به تازگی جانشین گیتس در پست وزارت دفاع اوباما شده بود تماس گرفت تا خبر نگران کننده ای را بدهد: اسراییل تمرین مشترک نظامی که برای بهار در خاک اسراییل برنامه ریزی شده بود را به تعویق انداخت. برای این تمرین سالیانه قرار بود صدها سرباز آمریکایی وارد اسراییل شوند و باراک به پانتا گفت که حضور این تعداد آمریکایی در خاک اسراییل در آن مقطع زمانی ریسک آمیز است. پانتا پرسید قصد حمله دارید؟ باراک از پاسخ طفره رفت اما احتمال حمله را رد نکرد. پانتا به یاد می آورد که “باراک گفت: ببین، ما تصمیم قطعی نگرفته ایم اما می خواهیم همه گزینه ها را باز نگه داریم و صادقانه بگویم، انجام تمرینات گزینه های ما را محدود می کند”.
نگرانی اسراییلی ها در مورد تعهد دولت اوباما به مهار ایران و جلوگیری از دسترسی اش به سلاح هسته ای باید پاسخ داده می شد. پانتا حتی بطور غیرمعمول باراک را به دفتر پنتاگون برد و یک ویدیو بسیار محرمانه را به او نشان داد. پنتاگون نمونه کاملا مشابهی از تاسیسات فردو را در صحرایی در جنوب غرب آمریکا ساخته بود و ویدئو نشان می داد که یک بمب سی هزار پوندی نیروی هوایی چطور به لایه های زیرزمینی نفوذ می کند. بمب مدل آزمایشی در صحرا را تخریب کرد. باراک کاملا تحت تاثیر قرار گرفت.
کاخ سفید همچنین تلاش کرد تا هر چند هفته یکبار مقامی رسمی را به اسراییل بفرستد تا هوای نتانیاهو را داشته باشند. کارهای زیادی باید انجام می شد، اما این ملاقاتها تاثیر مهم دیگری هم داشت و آن این بود که گزینه های نتانیاهو در مورد زمان حمله را محدود می کرد. شاپیرو می گوید: “در ذهنمان بود که برنامه ملاقات یک مقام رسمی آمریکایی می توانست یکی دو هفته قبل و بعد از ملاقات برایمان زمان بخرد. از دید یک مقام اسراییلی، این بدان معنی بود که شما نمی توانید بدون فریب دادن یک مهمان در دفترتان اقدام به حمله کنید”.
اما در پشت صحنه، اسراییل در واقع آماده حمله می شد. واحدهای نظامی و اطلاعاتی برای حمله نظامی برنامه ریزی زمانی کرده بودند. مایکل اورن سفیر وقت اسراییل در واشینگتن می گوید: “هر شبی که می توانستم بخوابم، تلفن را نزدیکم می گذاشتم. آماده بودم که از اسراییل تماس بگیرند و مرا روانه کاخ سفید یا وزارت خارجه کنند تا بگویم حمله شروع شده است و اگر از قبل از طریق منابعشان مطلع شده اند، مستقیم به سی ان ان بروم”.
چنین حمله ای که حالا امکان وقوع آن بیش از پیش شده بود، می توانست موجب گسست در رابطه اسراییل با ایالات متحده یا حداقل با دولت اوباما شود. در شرایطی که اوباما آماده انتخابات دومین دوره خود می شد، برخی در کاخ سفید معتقد بودند فشار نتانیاهو برای حمله نه فقط به دلایل امنیتی، بلکه به دلایل سیاسی هم بود. نتانیاهو مشتاق نامزدی میت رامنی دوست قدیمی اش در گروه مشاوران بوستن بود که حالا رقیب جمهوریخواه اوباما در انتخابات ۲۰۱۲ شده بود. ران درمر نزدیکترین مشاور سیاسی نتانیاهو با کمپین رامنی در تماس بود و همچنین روی جان بولتون به عنوان مشاور سیاست خارجی حساب می کرد. نگرانی مقامات آمریکایی این بود که تهدید نتانیاهو به حمله، نه برای فشار بر اوباما بلکه بخاطر اثرگذاری بر انتخابات به نفع رامنی باشد. (درمر حالا سفیر اسراییل در واشینگتن است).
شاپیرو می گوید: “دقیقا از ذهن ما گذشت که اسراییل ممکن است در آخرین روزهای انتخابات آمریکا دست به حمله بزند. نگرانی این بود که اسراییل شاید گمان می کند بتواند با فشار ایالات متحده را به سمت حمایت و پشتیبانی از اسراییل سوق دهد. در غیر این صورت، اوباما ممکن بود متهم به رها کردن اسراییل در زمانی که نیاز بود بشود”.
به گفته مقامات رسمی سابق آمریکا، تام دانیلون مقامات ارشد پنتاگون و سیا را برای اجلاسی دو روزه به کاخ سفید فراخواند تا شرایط مختلف را بررسی کنند و بهترین واکنش ها از سوی آمریکا را در قبال حمله اسراییل بیابند. ژنرال جیمز ماتیس فرمانده ستاد مرکزی ایالات متحده نیز بطور جداگانه از سیا خواست تا مکان پرتابگرهای موشک ایران را شناسایی کند. در صورتی که حمله اسراییل پای ایالات متحده را به درگیری می کشاند، این پرتابگرها جزو اولین اهداف برای آمریکایی ها بودند. (دانیلون و ماتیس هر دو از اظهار نظر در مورد این برنامه ریزی ها خودداری کردند)
دانیلون و پانتا سریعا راهی اورشلیم شدند تا با نتانیاهو و باراک گفتگو کنند. شاپیرو می گوید: “این مهم بود که این پیام منتقل شود که علیرغم هماهنگی کامل سیاست هایمان در قبال ایران، این سیاسی کاری آنها به وضوح اقدامی غیردوستانه تلقی می شود”. نتانیاهو اما از دادن هر قولی خودداری کرد.
برخی مقامات سابق آمریکایی و اسراییلی معتقدند نتانیاهو صرفا راهبرد فشار حداکثری بر اوباما برای انجام حمله یا حتی تحریم های اقتصادی سنگین تر را دنبال می کرد و اصلا قصد فرستادن جنگنده ها و کماندوهای اسراییلی به ایران را نداشت. نتانیاهو کماکان با مخالفت عمیق ارتش و موساد در قبال حمله نظامی به ایران مواجه بود. دنیس راس می گوید: “فکر می کنم حمله ای صورت نگرفت چون ارتش مایل به آن نبود”.
یک مقام امنیتی سابق اسراییل اصلا درباره اینکه نتانیاهو و باراک قصد جدی برای حمله داشته اند ابراز تردید کرد. این مقام می گوید: “احساس می کنم صرف بحث کردن درباره چنین مواردی به آنها دلگرمی بزرگی می داد. قبلا هم هیجان سیاستمداران را در مورد قدرتشان دیده ام. قلبا خواهان جنگ نیستند زیرا می دانند پایان کار نامعلوم است. اما از اینکه با سیگاری در دست در مورد انجام یا عدم انجام حمله بحث کنند لذت می برند”.
نتانیاهو به نوبه خود اصرار دارد که “تهدید به حمله بلوف نبود و واقعی بود و به همین خاطر آمریکایی ها واقعا نگران بودند”. او از موضوع عقب نشست چون هنوز حمایت اکثریت کابینه اش را نداشت. نتانیاهو می گوید: “اگر اکثریت را داشتم، حتما حمله می کردم”.
ممکن است تلاشهای قاطعانه باراک برای متقاعد کردن آمریکایی ها به پیوستن به حمله، ناخواسته کار را خراب کرده باشد. البته اتفاقی افتاد که تنش ها در درون کابینه نتانیاهو را افزایش داد. اواسط سپتامبر ۲۰۱۲ درست چند هفته قبل از انتخابات، باراک سفری به ایالات متحده داشت و لابلای ملاقاتهای رسمی اش، دیداری خصوصی نیز با رام امانوئل رییس دفتر سابق اوباما داشت.
امانوئل حالا به شیگاگو رفته و شهردار منتخب آنجا بود. وقتی گفتگوها به ایران رسید، امانوئل کاملا صریح شد و گفت نتانباهو و باراک اصلا سیاست آمریکایی ها را درک نمی کنند و نباید تصور کنند اوباما به رهبران اسراییل اجازه می دهد تا نظرات خود را دیکته کنند. نتانیاهو خیلی زود گزارشی از سفارت اسراییل در مورد این نشست دریافت کرد که همراه با نجواهایی به این مضمون بود که باراک رندی کرده و به همتایان آمریکایی گفته بود که او سعی می کند “نتانیاهوی دیوانه” را از حمله به ایران باز دارد.
آمیدرور با یانی کورن رییس دفتر باراک تماس گرفت و او را بخاطر گزارش نکردن نشست با امانوئل ملامت کرد. نتانیاهو هم به تلویزیون اسراییل رفت و باراک را برای رفتن به ایالات متحده و “ادای منجی معتدل را درآوردن” به باد تمسخر گرفت. باراک هم تلافی کرد و گفت که برای “کاهش تنش” بین طرفین به ایالات متحده رفته است و تلویحا اعلام کرد که نتانیاهو بطور بالقوه به مهمترین رابطه راهبردی اسراییل صدمه زده است. دلیلی وجود ندارد که باراک بر ضد نتانیاهو بوده باشد اما این وضعیت، اتحاد آنها را از هم گسست.
باراک دیگر از حمله حمایت نکرد و به گفته خودش، این ربطی به آنچه در شیکاگو گذشته بود نداشت. با توجه به فاصله کم بین تمرین نظامی مشترک برنامه ریزی شده و انتخابات آمریکا، زمان مناسبی نبود. باراک می گوید: “واضح بود که اقدام به حمله بیش از پیش پیچیده تر می شد”.
با رسیدن ماه اکتبر، حمله منتفی شد. به گفته باراک، “حمله یکجانبه یک موضوع بود و آوردن ایالات متحده به مقابله ای که مایل به آن نیست موضوعی دیگر”.