به قلم تریتا پارسی (نویسنده و تحلیلگر سیاسی ایرانی-آمریکایی)
محسن فخریزاده یکی از مقامهای کلیدی صنعت هستهای ایران در تهران ترور شد. هنوز مشخص نیست چه کسی مسئول این قتل است، اما اسراییل پیش از این نیز دانشمندان هستهای ایران را ترور کرده است و تا دیروز دستش به فخریزاده نرسیده بود.
برخی از گزارشهای ارسالی از ایران ادعا میکنند این حمله انتحاری بوده است و این موضوع احتمال دست داشتن ماموران اسراییل در آن را کم میکند، اما گلولههای شلیک شده به خودور فخریزاده میتواند در این گزارش تردید ایجاد کند.
اسراییل در گذشته از ماموران سازمان مجاهدین خلق، فرقهای ایرانی و در تبعید که به تازگی از فهرست سازمانهای تروریستی وزارت امور خارجه ایالات متحده خارج شده، برای عملیات در ایران استفاده کرده و مجاهدین خلق نخستین گروه انجامدهنده عملیات انتخاری در ایران بوده است.
اکنون اسراییل به چند دلیل مظنون اصلی است: این کشور تخصص و توان لازم را دارد، پیش از این عملیات مشابه انجام داده و از انگیزههای لازم برخوردار است. بسیار بعید به نظر میرسد که اسراییل این ترور را بدون چراغ سبز دولت ترامپ انجام داده باشد و نمیتوان نقش مستقیم ایالات متحده را به کلی رد کرد.
بنا بر گزارشها، دولت ترامپ سال گذشته چند عملیات مشترک خرابکارانه همراه با اسراییل در تاسیسات هستهای ایران انجام داده و در ترور سال گذشته ژنرال سلیمانی در بغداد نیز از اطلاعات اسراییلیها بهره گرفته است. ترامپ ماه گذشته امکان حمله به ایران را با مشاوران ارشد امنیت ملّی خود در میان گذاشت و هفته گذشته وزیر امور خارجه ایالات متحده با نخستوزیر اسراییل و مقامهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی دیدار کرد.
در حال حاضر اجرای عملیات در ایران دارای پیامدهای منفی کمی برای اسراییل است. ایران میتواند به این حمله پاسخ دهد و این میتواند باعث تنش بزرگتر و دخالت ایالات متحده شود و این همان هدفی است که نتانیاهو از مدتها قبل به دنبال آن است.
چنانچه ایران اقدامی نکند و منتظر مذاکره با دولت بایدن بماند نیز نمیتواند انتظار داشته باشد دولت ترامپ مانع اقدامهای تحریکآمیز دیگر اسراییل شود. در هر صورت، این ترور (و سایر حملات احتمالی در آینده) موضع ایران را سختتر خواهد کرد و تلاش دولت بایدن برای به نتیجه رسیدن دیپلماسی را دشوارتر میکند. این نیز به نفع نتانیاهو است.
تمایل تهران به مذاکرات پسابرجامی درباره موشکها و سایر موضوعها در صورت حملات جدید اسراییل در ایران از بین خواهد رفت. در حقیقت دولت اوباما به این دلیل ترورهای اسراییل را محکوم کرد که میدانست این اقدامها، به اندازه تلاش برای رسیدن به توافق برای محدود کردن برنامه هستهای ایران موثر نیست. با فرض مسئولیتپذیری اسراییل، اظهار رضایت و حتی همدستی دولت ترامپ در اقدامهای تحریکآمیز بعدی، ما در دو ماه آینده در شرایط مشابه ولی خطرناکتری قرار خواهیم گرفت. چنانچه بایدن و تیم سیاست خارجی او نتواند پیام قوی هزینهبر بودن اجرای عملیات در خاک ایران در دوره انتقال قدرت را به اسراییل منتقل کند، این شرایط خطرناکتر نیز خواهد شد.
در چنین شرایطی باید انتظار مسیر ناهمواری تا روز تحلیف بایدن داشته باشیم و اگر مشخص شود اسراییل مسئول ترور بوده است، تردیدی باقی نمیماند که نتانیاهو تمایل دارد ایالات متحده را وارد یک جنگ بیپایان دیگر در خاورمیانه کند.
در اینجا لازم است آمریکاییها از الگویی کلیتر آگاه شوند. از سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۱۲، اسراییل به ایالات متحده فشار آورد تا در زمینه برنامه هستهای ایران اقدام کند. در این دوره ایالات متحده از روی میل و رغبت تحریمهای سختگیرانه بر ایران تحمیل کرد و چندین بار تهدید به اقدام نظامی کرد. با این حال این تلاشها شکست خوردند. زیرا ایران بهصورت نظاممند توانایی هستهای خود را ارتقا داد.
از سال ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۵ ایالات متحده به همراه انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه و چین در مسیر دیپلماسی واقعی قدم گذاشت که حاصل آن برجام بود. برجام کاملترین توافق منع گسترش سلاحهای هستهای است و ایران در این توافق متعهد شده برنامه هستهای خود را بسیار محدود کند. با این حال، اسراییل مخالف این توافق بود و ایالات متحده را تحت فشار گذاشت تا در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شود و تحریمهای جدید علیه ایران وضع کند.
از آن زمان، مجموعهای از تنشها ایالات متحده و ایران را دوبار در آستانه جنگ قرار داده است. با این حال، جنگی که عده زیادی در اسراییل و ایالات متحده در انتظار آن هستند هنوز به شکل کامل صورت نگرفته است. حال که بایدن پیروز شده جنگ طلبان به ویژه در اسراییل در حال مشاهده بستهشدن پنجره فرصت هستند. اسراییل با همآهنگی ترامپ، عربستان و امارات به دنبال سیل جدیدی از تحریمها است تا در کوتاهترین حالت، امکان شروع دوباره دیپلماسی را از بین ببرد.
اثبات ترور فخریزاده توسط اسراییل نشاندهنده آن است که نتانیاهو بدون ترس از مجازات، روسای جمهور ایالات متحده را تضعیف میکند و آنها را به ورطه جنگ میکشاند. همکاری راهبردی ایالات متحده باید برای این کشور امنیت بیشتری بهوجود بیاورد و نباید آن را کمتر کند، اما این وضعیت موجود بسیاری از همکاریهای ایالات متحده در سراسر جهان است. این روند تا زمانی که ایالات متحده از تلاش برای تسلط نظامی بر خاورمیانه دست برندارد، همچنان ادامه خواهد داشت.