مازیار شیبانیفر
- اعتراضهای گسترده ضد حکومت و سرکوب بیرحمانه معترضان در ایران، تامین سلاح برای روسیه و بحران بر سر احیای برجام، جمهوری اسلامی را بیش از هر زمان دیگری در جهان منزوی کرده است. پرسش اصلی این است که سیاست غرب درباره ایران چیست؟
- بهنظر میرسد اکنون شاهد فرارسیدن همان لحظهای هستیم که ایالاتمتحده و متحدانش مدتها از آن در گریز بودند: زمانی که باید بین احتمال دستیابی ایران به بمب هستهای یا استفاده از زور برای جلوگیری از این اتفاق، یکی را انتخاب کنند.
- هرگونه حمله [غربیها] به برنامه هستهای جمهوری اسلامی، خطر تشدید تنشها در سراسر منطقه را در پی خواهد داشت.
- با توجه به روابط مسموم امروز، چشمانداز مذاکرات [احیای برجام] برای خنثی کردن بحران هستهای تیره و تار است، اما دستیابی به یک تفاهم در مورد خط قرمز طرفها، میتواند تا حدودی به کاهش تنشها کمک کند.
- به عقیده ریچارد هاس این احتمال وجود دارد که رهبران جمهوری اسلامی به امید دستیابی به یک پیشرفت بزرگ یا آغاز حمله اسراییل، همچنان به پیشبرد برنامه هستهایشان ادامه دهند، اتفاقی که به آنها اجازه میدهد برای رویارویی با حمله خارجی، خواهان اتحاد ملی شوند.
- احتمال دیگر این است که انسجام نیروهای امنیتی جای خود را به نوعی درگیری داخلی بدهد. در صورت تحقق این سناریوها آینده جمهوری اسلامی با تردیدهای جدی مواجه خواهد شد.
- شاید تهدیدآمیزترین اتفاق – دستکم از نگاه آخوندها – حمایتهای غرب از شرایط بیثباتکننده ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی در سراسر جهان غرب است که از مبارزه [مردم] برای بهدست آوردن حقوق زنان در ایران و پایاندادن به اعدامها، شکنجهها، سانسور و سرکوب مردم حمایت میکند.
- آیا آمریکا و متحدانش بهدنبال تغییر حکومت در ایران هستند؟ اگر چنین است، آیا قصد دارند فعالانه به معترضان کمک کنند؟ اگر اینطور نیست، نیاز فوری به بازنگری در مورد برترین راهکارهای بازسازی گفتوگوهای سازنده با ایرانیانی وجود دارد که ناامیدانه ادامه فعالیت رهبران حکومت را رد میکنند و رویای آیندهای دموکراتیک و مرفه در سر میپرورانند.
شرح گزارش:
اعتراضهای گسترده ضد حکومت و سرکوب بیرحمانه معترضان در ایران، از یک سو و تامین سلاح برای روسیه از سوی دیگر، جمهوری اسلامی را بیش از هر زمان دیگری در جهان منزوی کرده، درست زمانی که بحران بر سر برنامه هستهای بالا گرفته است. پرسش اصلی این است که سیاست غرب درباره ایران چیست؟
گروه بینالمللی بحران (International Crisis Group) بهعنوان یک سازمان مستقل ضد جنگ که علی واعظ را بهعنوان تحلیلگر ارشد در امور ایران را دارد و در زمینه نهاییشدن برجام طرف مشورت بسیاری از سیاستمداران جهان بوده، آورده است:
جمهوری اسلامی با تهدیدآمیزترین اعتراضها طی ۴ دهه گذشته مواجه شده است. اکنون چالش معترضان جوان و قهرمان ایران، جلب نظر ایرانیان مسن طبقه متوسط است که بسیاری از آنها با جوانان همدردی میکنند، اما از خشونت حکومت یا تغییر رادیکال حکومت میترسند.
در همین حال، مذاکرات احیای برجام که از اوایل سپتامبر ۲۰۲۲ متوقف شده بود، اکنون در انجماد کامل بهسر میبرد، توانمندی هستهای تهران در چند سال گذشته جهشهای زیادی داشته و نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهشدت محدود شده است.
بهنظر میرسد اکنون شاهد فرارسیدن همان لحظهای هستیم که ایالاتمتحده و متحدانش مدتها از آن در گریز بودند: زمانی که باید بین احتمال دستیابی ایران به بمب هستهای یا استفاده از زور برای جلوگیری از این اتفاق، یکی را انتخاب کنند.
حتی اگر [جمهوری اسلامی] بتواند در ماههای آینده جلوی این درگیری را بگیرد، اکتبر ۲۰۲۳ زمانی است که محدودیتهای سازمان ملل در مورد تولید موشکهای بالستیک توسط جمهوری اسلامی به پایان میرسد و همین زمان میتواند نقطه برافروختهشدن [یک جنگ] باشد.
هرگونه حمله [غربیها] به برنامه هستهای جمهوری اسلامی، خطر تشدید تنشها در سراسر منطقه را در پی خواهد داشت. با خشم حاکمان تهران از ریاض بهخاطر حمایت از شبکههای ماهوارهای که تهران برنامههای آنها را دامنزدن به اعتراضها میداند و احتمال رویارویی چندجانبه بین جمهوری اسلامی ایران و اسراییل که اکنون برخوردار از یک دولت جدید راست افراطی است، خطرهای بسیاری مشاهده میشود.
پایتختهای کشورهای غربی از سرکوب جمهوری اسلامی در داخل و ارسال سلاح به روسیه خشمگین هستند، اما همچنان قصد ندارند تمامی تماسها را قطع کنند که تا حدی علت آن به احساس نیاز برای مذاکره در زمینه آزادی گروگانهایشان مربوط میشود.
با توجه به روابط مسموم امروز، چشمانداز مذاکرات [احیای برجام] برای خنثی کردن بحران هستهای تیره و تار است، اما دستیابی به یک تفاهم در مورد خط قرمز طرفها، میتواند تا حدودی به کاهش تنشها کمک کند.
ریچارد هاس که اکنون رییس شورای روابط خارجی ایالاتمتحده است و زمانی که در دولت جرج بوش کار میکرد در اعتراض به جنگ علیه عراق از دولت بوش استعفا کرد با نگارش مطلبی در رسانه پراجکت سیندیکیت در موردِ سالِ پیشِ رو پیشبینیهایی کرده است که از آن جمله میتواند به ظهور ژاپن بهعنوان یک بازیگر اصلی ژئوپلیتیک و تردید در مورد آینده جمهوری اسلامی اشاره کرد.
هاس نوشته است: این احتمال وجود دارد که رهبران جمهوری اسلامی به امید دستیابی به یک پیشرفت بزرگ یا آغاز حمله اسراییل، همچنان به پیشبرد برنامه هستهایشان ادامه دهند، اتفاقی که به آنها اجازه میدهد برای رویارویی با حمله خارجی، خواهان اتحاد ملی شوند.
احتمال دیگر این است که انسجام نیروهای امنیتی جای خود را به نوعی درگیری داخلی بدهد. در صورت تحقق این سناریوها آینده جمهوری اسلامی با تردیدهای جدی مواجه خواهد شد.
به نوشته گاردین، مراسمی که به مناسبت سومین سالگرد ترور قاسم سلیمانی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران برگزار شد این پیام سرسختانه به غرب را رساند که جمهوری اسلامی خون سلیمانی را فراموش نکرده است و نخواهد کرد.
این شرایط به تهدید در حال افزایش و چند جانبه منافع امنیتی غرب دامن میزند. همچنین، نشانگر یک شکست استراتژیک بزرگ است: شکست سیاست تعامل چند دههای آمریکا و اروپا و در نتیجه پیدایش جمهوری اسلامی بهعنوان دشمنی سرسخت.
از سوی دیگر، اسراییل و تا حدی عربستان سعودی، جمهوری اسلامی را تهدیدی برای موجودیتشان میدانند. حمایت از دیکتاتور سوریه و شبهنظامیان شیعه ضدغربی در لبنان، یمن و عراق بخشی دیگر از این پازل است.
خطر احتمالی رویارویی [جمهوری اسلامی] و غرب با سه اتفاق ممکن است ناگهان به مرحله انفجار برسد: یکی از اتفاقها شکست کامل مذاکرات احیای برجام است که بهروشنی پیشبینی میشود؛ اگر دیپلماسی شکست بخورد، چشمانداز اقدام نظامی توسط اسراییل به واقعیت میپیوندد.
اتفاق دوم، افزایش تنش بهخاطر تامین «پهپادهای انتحاری» از سوی جمهوری اسلامی برای روسیه در جنگ با اوکراین است. ایالاتمتحده بهتازگی تحریمهای بیشتری علیه مقامها و نهادهای جمهوری اسلامی برای مهار این اقدام اعمال کرده است.
اما شاید تهدیدآمیزترین اتفاق – دستکم از نگاه آخوندها – حمایتهای غرب از شرایط بیثباتکننده ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی در سراسر جهان غرب است که از مبارزه [مردم] برای بهدست آوردن حقوق زنان در ایران و پایاندادن به اعدامها، شکنجهها، سانسور و سرکوب مردم حمایت میکند. همانند رویدادی که بهتازگی هزاران مهاجر ایرانی معترض در لندن [و دیگر کشورهای جهان] برگزار کردند و نظم پیشین [جمهوری اسلامی] را به لرزه درآوردند.
با وجود تمامی این مسایل، در کشورهای غربی بهطرز شگفتانگیزی بحث اندکی درباره«چه باید کرد» در جریان است.
آیا آمریکا و متحدانش بهدنبال تغییر حکومت در ایران هستند؟ اگر چنین است، آیا قصد دارند فعالانه به معترضان کمک کنند؟ اگر اینطور نیست، نیاز فوری به بازنگری در مورد برترین راهکارهای بازسازی گفتوگوهای سازنده با ایرانیانی وجود دارد که ناامیدانه ادامه فعالیت رهبران حکومت را رد میکنند و رویای آیندهای دموکراتیک و مرفه در سر میپرورانند. پرسش اصلی و مهم این است که سیاست غرب در برابر [حکومت و مردم] ایران بهطور دقیق چیست؟ پیش از آنکه خیلی دیر شود، به یک شروع جدید نیاز است!