حرف سیاست‌مداران و رسانه‌ها را گوش نکن؛ “به بالا نگاه کن”!

AAAABf07Ihf0o BL7ks pjwU1BfBJzxgHA8Ao8jMZ5dfJA8PZ R7l NyvQHtTj1TpmnL7lnR2SA8Nv4VGzEO9yJkmJ fwArM

مازیار شیبانی‌فر

فیلم سینمایی “به بالا نگاه نکن” که به‌تازگی در شبکه نتفلیکس قرار گرفته، از آن دست فیلم‌هایی است که بیننده بعد از حدود دو ساعت و ربع تماشای فیلم، نمی‌تواند احساس کند “عجب فیلم ناب و درجه یکی دیده است” به همان نسبت نمی‌تواند با خودش زمزمه کند “چه فیلم بدی تماشا کرده است”.

به این خاطر که در این دنیای پر سرعت که آدم‌ها حتی حوصله تماشای کلیپ‌های کوتاه 1 تا 4 دقیقه‌ای را هم ندارند و فیلم‌های برخوردار از هیجان‌های لحظه‌ای ناشی از برخورد و کشتار یا کمدی‌های کم‌ارزش پر از شوخی‌ها و صحنه‌های جنسی بیش‌ترین مخاطبان در سطح جهان را به خود جذب می‌کنند، این فیلم می‌تواند بیش از 2 ساعت شما را پای صفحه نمایش بنشاند؛ هر چند که پایان فیلم را نیز می‌توان تا حدودی حدس زد.

شاید علت تضاد درونی که در مخاطب به‌وجود می‌آید درباره اینکه نمی‌تواند تکلیف خود را با میزان جذابیت فیلم مشخص کند در این است که ریتم درونی فیلم بیش از ریتم بیرونی کشش دارد. یعنی داستان فیلم یک خطی و ساده است و شخصیت‌های اصلی داستان برای هشدار دادن اتفاقی که احتمال آن قطعی است، در تب و تابند. این مضمون داستان را از ظرفیت‌ها و ریتم بیرونی محدودی برخوردار می‌سازد، اما التهابی که درون اثر برای نجات دادن زمین و هشدار به جامعه وجود دارد، ریتم درونی اثر را تند و تاثیرگذاری آن را زیاد می‌کند.

این فیلم همانند بسیاری از اکشن-کمدی‌های این روزهای هالیوود نیست که پر از زد و خورد باشد یا بخش قابل‌توجهی از داستان را جلوه‌های ویژه تشکیل بدهد و از فضای زندگی معمولی به‌دور باشد. برعکس، فیلم زندگی روزمره و عادی مردم را نمایش می‌دهد و کم و بیش همان ملال و روزمرگی که در زندگی بسیاری از آدم‌های این کره خاکی وجود دارد، در زندگی و رفتار شخصیت‌های اصلی داستان نیز جلوه‌گر می‌شود.

البته نباید از نظر دور داشت که نوع شخصیت‌پردازی فیلمنامه و نحوه بازیگردانی کارگردان اثر (آدام مک‌کی) و البته نقش‌پردازی متفاوت دی‌کاپریو، جنیفر لارنس و مریل استریپ نیز در ایجاد چنین فضایی بسیار موثر بوده است.

این بازیگران به‌خوبی توانسته‌اند نقش آدم‌هایی را بازی کنند که از بار علمی زیادی برخوردارند، اما به‌خاطر برخوردار نبودن از حمایت فعالان عرصه سیاست یا ثروتمندان و رسانه‌های پر سر و صدا و پر مخاطب‌شان، نمی‌توانند حرف خود را در فضایی متعادل به گوش مخاطبان‌ برسانند و همین موضوع تعارض چشمگیر و گسترده میان دانش و پروپاگاندای رسانه در کنار سیاست‌مداران بی‌سواد و سهل‌انگار را به‌خوبی نمایان می‌سازد.

این فیلم تاکید می‌کند تا چه اندازه رسانه‌ها به جای اینکه پل ارتباطی موثر و گویایی باشند، می‌توانند به ابزار تبلیغاتی در دست سرمایه‌گذاران تبدیل شوند و سطحی‌نگری، بی‌تفاوتی و حتی نادانی را به‌شدت رواج دهند.

در کنار این نوع رسانه‌های ناکارآمد که به‌جز درآمدزایی بیشتر برای ثروتمندان خاصیت دیگری ندارند و از کارکردهای اجتماعی و فرهنگی در آنها خبری نیست، به همان نسبت سیاست‌مدارانی در بالاترین سطح اجرایی وجود دارند که نادان، خودشیفته و عاشق تبلیغات و خودنمایی‌اند.

نام فیلم بسیار هوشمندانه انتخاب شده است: “به بالا نگاه نکن”. موضوعی که هر چند با موضوع اصلی داستان یعنی نزدیک‌شدن یک شهاب سنگ و احتمال 99.87 درصدی برخورد با کره زمین ارتباط مستقیم دارد و بیانگر این است که رسانه‌ها و سیاست‌مداران سعی در فریب مردم و دور کردن ذهن آنها از موضوعی را دارند که با جان‌شان ارتباط مستقیم دارد.

البته نام فیلم در اصل کنایه‌ای است از این‌که رسانه‌های پرمخاطب که با هزینه‌های بسیار هنگفتی اداره می‌شوند و سیاست‌مدارانی که تنها به ادامه حکومت‌شان فکر می‌کنند، مردم را دچار چنان تحمیقی می‌کنند که از نگاه کردن به بخشی از ضروری‌ترین و حیاتی‌ترین مسایل زندگی‌شان فاصله بگیرند و به موضوع‌های بسیار پیش‌پا افتاده و کم‌اهمیتی همانند این بپردازند که فلان سلبریتی کی از دوست پسرش جدا شد یا چگونه جلوی دوربین‌ از وی خواستگاری کرد!

فیلم در جای جای خود تاکید زیادی بر این موضوع دارد که تمایل به نادانی با کمک سلبریتی‌ها، چنان در فکر و روان جامعه نفوذ کرده یا به قول “یوهان هری” “ارزش‌های بنجل (Junk Values)” چنان رواج یافته که جایی برای شنیده‌شدن حرف حساب باقی نگذاشته است.

دردآورتر اینکه وقتی کسی این مشکلات و کمبودها را فریاد می‌زند تا شاید بتواند ذهن گنگ و خواب‌رفته جامعه را بیدار کند، نخستین برچسبی که به چنین فردی زده می‌شود، “دو قطبی” است و اینکه چنین فردی از تعادل روانی برخوردار نیست!

این فیلم به این موضوع اشاره درست دارد که سلبریتی‌ها هم می‌توانند به‌عنوان ابزاری در زمینه تحمیق ملت‌ها گام بردارند و دور شدن جامعه از جنبه‌های علمی و مستند را تبلیغ کنند و هم می‌توانند برعکس، شرایطی را به‌وجود بیاورند که ذهن جامعه بیدار شود و برخلاف شعار سیاستمدارانی که در این فیلم “به بالا نگاه نکن” را تبلیغ می‌کنند به جامعه هشدار بدهند که به‌خاطر نجات خودت هم که شده “بالا را نگاه کن”!

در این فیلم به موضوع استفاده نامناسب از شبکه‌های اجتماعی نیز اشاره‌ای گذرا می‌شود. در دوره‌ای که به باور برخی از کارشناسان رسانه، شبکه‌های تلویزیونی کارکرد سنتی و فراگیر خود را از دست می‌دهند و شبکه‌های اجتماعی که دسترسی به آنها بسیار ساده‌تر و مطالب‌ آن کوتاه‌تر و متنوع‌تر است، جای تلویزیون به‌عنوان یک رسانه موثر را می‌گیرند، همین شبکه‌های اجتماعی تا چه اندازه می‌تواند شرایط انتشار و حتی باوراندن مطالب و خبرهای غیرعلمی و نادرست توسط فلوئنسرها و دیگر فعالان سرشناس و محبوب این گونه شبکه‌ها را فراهم کنند و به این وسیله نادانی را در جامعه به‌شدت گسترش دهند.

فیلم در ظاهر برخوردار از داستانی تخیلی درباره نزدیک‌شدن یک شهاب سنگ است که حیات را در زمین از بین می‌برد، اما به‌نظر می‌رسد سازنده اثر در لایه‌های عمیق‌تر فیلم هشدار می‌دهد که نادانی همانند یک عامل به‌شدت کُشنده هر لحظه بیش از پیش به ما نزدیک می‌شود و زندگی ما را در بر می‌گیرد و به آسانی می‌تواند حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه را با انتشار مطالب نادرست و غیرعلمی به نابودی کامل بکشاند.