منبع: نیویورک تایمز
نویسنده: ناتان ترال، مدیر پروژه اسرائیل-اعراب در گروه بین المللی بحران
روز سه شنبه رئیس جمهور ترامپ بالاخره طرحی را که از مدت ها قبل برای ایجاد صلح در خاورمیانه پی ریزی کرده بود و به نام “توافق قرن” معروف شد را ارائه داد. به موجب این طرح کشور فلسطین در کرانه باختری و غزه قرار دارد و بیت المقدس از جمله شهر قدیمی پایتخت یکپارچه اسرائیل خواهد بود. به موجب این طرح تمامی شهرک سازی های اسرائیل و همچنین دره اردن – که حدود یک چهارم کرانه باختری شامل مرز شرقی آن با اردن را تشکیل میدهد – ضمیمه خاک اسرائیل خواهد شد و بدین صورت کشور فلسطین به حلقه هایی از یک زنجیر نامتصل محصور در کشور اسرائیل تبدیل می شود. ترامپ اعلام کرد که ایالات متحده تمامیت اسرائیل را در زمین هایی که این طرح مشخص کرده، به رسمیت می شناسد و کمی بعد نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو متعهد شد که ضمیمه کردن شهرک سازی ها و دره اردن به خاک اسرائیل را آغاز کند.
اعضای جناح راست اسرائیل و همچنین مخالفان راهکار ایجاد دو کشور مستقل این توافق را به عنوان پایان قطعی امکان تشکیل کشور مستقل فلسطین جشن گرفتند. جناح چپ اسرائیل، نیروهای آزادیبخش فلسطین و دیگر طرفداران راهکار دو کشوری این طرح را به دلایل مشخص تقبیح کردند و آن را آخرین میخ بر تابوت راهکار دو کشوری خواندند.
هر دو گروه طرفداران و مخالفان معتقد بودند که این طرح نقطه پایانی بر سیاست های آمریکایی و بین المللی در دهه های اخیر است. اما آیا واقعا این طرح ضد سیاست های طولانی مدت جامعه بین المللی در واکنش به این کشمکش است؟ یا این در واقع ثمره ی منطقی همان سیاست هاست؟
برای بیش از یک قرن، غرب به قیمت کشته شدن جمعیت بومی فلسطین، از اهداف اسرائیل در فلسطین پشتیبانی کرد. در سال ۱۹۱۷، دولت بریتانیا به یهودیان وعده ایجاد کشوری مستقل را در فلسطین داد که در آن یهودیان تنها ۸ درصد جمعیت را تشکیل می دادند. سی سال بعد، سازمان ملل طرح تقسیم فلسطین را مطرح کرد: بیشترین زمین ها به یهودیان داده شد در حالی که آنها تنها یک سوم جمعیت را تشکیل می دادند و صاحب کمتر از ۷ درصد زمینها بودند. در طول جنگی که پس از آن شکل گرفت، اسرائیل بیش از نیمی از زمین هایی را که به کشورهای عرب همسایه تعلق داشت را فتح کرد و چهار پنجم فلسطینیانی که محل زندگیشان در زمین هایی بود که حالا در قلمرو جدید اسرائیل قرار گرفته بودند، از بازگشت به خانه هایشان محروم شدند. جامعه بین المللی اسرائیل را وادار به پس دادن زمینهایی که اشغال کرده بود و یا صدور اجازه بازگشت به پناهنده ها نکرد.
بعد از جنگ سال ۱۹۶۷، زمانی که اسرائیل ۲۲ درصد زمین های باقیمانده فلسطین را به اضافه شبه جزیره سینا از مصر و بلندی های جولان از سوریه را اشغال کرد، اسراییل به صورت غیر قانونی شروع به شهرک سازی در سرزمین های اشغالی کرد و رژیمی با قوانین مجزا برای گروه های مختلفی – اسرائیلی و فلسطینی – که ساکن یک قلمرو مشترک بودند، تاسیس کرد. در سال ۱۹۸۰، اسرائیل رسما شرق بیت المقدس را ضمیمه خاک خود کرد. شهرک سازی های اسرائیل تقبیح و محکومیت جامعه جهانی را در پی داشت اما حمایت مالی و نظامی آمریکا از اسرائیل افزایش گرفت.
در سال ۱۹۹۳، توافق صلح اسلو استقلال محدودی را به فلسطین در سرزمین های کوچک پراکنده و جدا از هم بخشید. این توافق خواستار تخریب شهرک های ساخته شده توسط اسرائیل و یا حتی توقف توسعه این شهرک سازی ها نبود. اولین طرح آمریکا برای فلسطین توسط بیل کلینتون در سال ۲۰۰۰ ارائه شد. بنا بر این طرح، شهرک سازی وسیع اسرائیل و همچنین تمامی شهرک های یهودی نشین در زمین های اشغالی بیت المقدس شرقی ضمیمه خاک اسرائیل می شد. کشور فلسطین خلع سلاح و محل استقرار نیروهای نظامی اسرائیل و همچنین نیروهای بین المللی در دره اردن می شد که تنها با رضایت اسراییل ممکن بود از آنجا خارج شوند. همانند “توافق قرن”، این طرح نیز که سنگ بنای طرح های بعدی بود، به فلسطینیان استقلال بیشتری می داد و آن را یک کشور مستقل به حساب می آورد.
به نقل از ارتش اسرائیل اکنون تعداد فلسطینیانی که در سرزمین های تحت کنترل اسرائیل زندگی می کنند بیشتر از تعداد یهودیان است. طرح ها آمریکایی، چه توسط آقای ترامپ مطرح شوند چه توسط آقای کلینتون، اکثریت جمعیت گروه بزرگتر را محدود به داشتن یک چهارم زمین ها می کند و چنان محدودیت های شدیدی را برای تمامیت فلسطین اعمال می کند که نتیجه بهتر است راهکار یک و نیم کشوری خوانده شود نه راهکار دو کشوری.
طرح ترامپ ایرادات جدی زیادی دارد که منافع اسرائیل را در اولویت نسبت به منافع فلسطینیان قرار می دهد. این طرح شهرک سازی و از بین بردن بیشتر فلسطینیان را تشویق و حتی ترغیب می کند. اما مفاد این طرح فرق چندانی با سیاست های گذشته آمریکا ندارند. طرح ترامپ تنها تلاش های قانونگذاران آمریکایی، هم جمهوری خواهان و هم دموکراتها، به مدت چند دهه را تکمیل می کند. در طول چند دهه اخیر که اسرائیل به تدریج کرانه باختری را تصاحب کرد و بیش از ۶۰۰ هزار نفر را در سرزمین های اشغالی مستقر کرد، ایالات متحده از اسرائیل حمایت دیپلماتیک کرد، در شورای امنیت سازمان ملل متحد به نفع اسرائیل رای داد، بر دادگاه های بین المللی و سازمان های بازرسی فشار آورد که اسرائیل را تحت فشار نگذارند و کمک های میلیارد دلاری سالانه به اسرائیل کرد.
برخی از دموکرات ها که اکنون کاندیدای ریاست جمهوری شده اند، مخالفت خود را با ضمیمه سازی های اسرائیل اعلام کرده اند، اگرچه راه حلی برای توقف آن ارایه نداده اند. بنابراین یک دموکرات نزدیک جریان اصلی مانند سناتور Amy Klobuchar می تواند مخالفت خود را با ضمیمه سازی اعلام کند و نامه ای را در انتقاد از طرح ترامپ برای “نادیده گرفتن قوانین الملل” امضا کند، در حالی که در گذشته یکی از حامیان قطعنامه “ابراز مخالفت شدید” سنا بود که در واکنش به قطعنامه ۲۰۰۶ شورای امنیت سازمان ملل که خواستار توقف شهرک سازی های غیر قانونی اسرائیل شده بود، صادر شد. دیگر دموکراتها از جمله سناتور الیزابت وارن و پیت بوتی گیگ می گویند تمایلی ندارند که آمریکا از ضمیمه سازی اسرائیل حمایت مالی کند. اما این چیزی جز یک ژست بی تاثیر و یک تهدید توخالی که به آنها امکان ابراز وجود میدهد نیست زیرا کمک آمریکا به اسرائیل در هیچ شرایطی کمک مستقیم برای ضمیمه سازی زمین های کرانه باختری از نام ارتش به نام دولت اسرائیل نبوده است.
جدای از اشارات مبهم، هیچ کاندیدای ریاست جمهوری ای بجز سناتور برنی سندرز طرحی که همدستی آمریکا را در نقض حقوق فلسطینیان توسط اسرائیل کاهش دهد، ارایه نکرده است. اعلام مخالفت با ضمیمه سازی وعده ای توخالی بیش نیست اگر طرح هایی برای جلوگیری یا توقف آن مانند موارد زیر اعلام نشود: منع محصولات ساخت سرزمین های اشغالی، کاهش کمک مالی به اسرائیل به میزانی که در سرزمین های اشغالی صرف می شود، جلوگیری از سرمایه گذاری صندوق های بازنشستگی فدرال و ایالتی در شرکت های فعال در شهرک سازی های غیر قانونی، و تعلیق کمک نظامی تا زمانیکه اسرائیل به مجازات جمعی دو میلیون نفر ساکنین غزه خاتمه دهد و به فلسطینیان کرانه باختری حقوق مدنی برابر با یهودیانی دهد که در کنار آنها زندگی می کنند.
طرح ترامپ به اسرائیل پوشش لازم برای ادامه فعالیت هایش را می دهد: اسرائیل به عنوان تنها کشور کنترل کننده ی سرزمین های میان رود اردن و دریای مدیترانه، میلیون ها انسان بی سرزمین را از حقوق اولیه مدنی شان محروم می کند، جنبش آنها را محدود می کند، سخنرانی که به “نظم عمومی” لطمه بزند را جرم اعلام می کند، آنها را اسیر “بازداشت های اداری” نامحدود بدون ایراد اتهام و محاکمه می کند و زمین هایشان را از چنگشان در می آورد – در حالی که رهبران کنگره آمریکا، اتحادیه اروپا و اکثر کشورهای دنیا برای این ظاهرسازی کف می زنند و آن را تشویق می کنند و تعهدشان را به از سرگیری “مذاکرات موثر” قویا اعلام می کنند.
طرفداران اسرائیل دوست دارند بگویند که با اسرائیل متفاوت رفتار می شود که البته حق دارند. اسرائیل تنها کشوری است که مرتکب اشغال نظامی دائم و وضع قوانین تبعیض آمیز برای گروههای مجزا در یک سرزمین واحد شده و باعث شده که لیبرال هایی خود خوانده در سراسر دنیا این اقدامات را توجیه و از آنها دفاع و یا حتی حمایت مالی کنند. در غیاب سیاست های حمایتی واقعی، منتقدان دموکرات طرح ترامپ بهتر از رییس جمهور نیستند. آنها، نه در کلام بلکه در عمل، حامی ضمیمه سازی و مطیع سازی هستند.
این مقاله ۲۹ ژانویه ۲۰۲۰ در نیویورک تایمز به چاپ رسیده است.