احسان حمیدی، فعال سابق دانشجویی، دبیر اسبق شورای صنفی و انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه صنعتی امیرکبیر.
اصلاح سیستماتیک، پایدار و بنیادین یک جامعه تنها از مسیر تغییر از درون آن جامعه می گذرد. اگرچه فشارهای خارجی از جانب جامعه جهانی توانایی تاثیرگذاری و منزوی کردن سیستم های تمامیت طلب را دارد و می تواند به مثابه کاتالیزور برای تغییرات اجتماعی-سیاسی قلمداد شوند، لکن به نظر می رسد که هرگاه تاثیر و نفوذ این قبیل فشارها بیشتر و رادیکال تر از کنش های درون اجتماعی صورت پذیرد، منجر به تغییرات ناپایدار خواهد شد.
امروز برخی از فعالین سیاسی در داخل و خارج از کشور ایران بر این باور هستند که تغییرات سیاست های جمهوری اسلامی ایران بایستی از طریق تحریم و فشارهای خارجی صورت پذیرد و یا به کمک آن انجام گیرد. از مهمترین عواملی که افراد برای مستند بودن این مدعی استفاده میکنند می توان به تغییر رویکرد جمهوری اسلامی ایران نسبت به برنامه هسته ای خود و امضای برجام اشاره کرد. ذیل، تاریخچه کوتاه از تحریم های علیه ایران و استدلالاتی برای رد این مدعی ارائه گردیده است.
ابتدایی ترین تحریمها علیه ایران به زمان دکتر محمد مصدق باز می گردد که توسط انگلستان در ارتباط با ملی شدن صنعت نفت ایران رخ داد. پس از آن تحریم های وسیع اقتصادی یک جانبه آمریکا در زمان ریاست جمهوری کارتر در سال 1979 در واکنش به تسخیر سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران و نهایتا تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحدد که به واسطه و به دنبال 7 قطعنامه این شورا علیه ایران طی سال های 2006 تا 2011 میلادی علیه ایران به تصویب رسید. مجموعا این تحریم ها را به 3 گروه تحریمهای یک جانبه کشورها، تحریمهای شورای امنیت و تحریم های اتحادیه اروپا می توان تقسیم کرد. نهایتا امضای برجام در ژوئیه 2015 و تصویب قطعنامه 2231 در جولای همان سال از میان رفتن این قطعنامه ها و تحریم های ذیل آن را به دنبال داشت.
بر اساس اطلاعات بالا می توان موارد زیر را برای نفی اثرگذاری تحریمها در شرایط حال علیه ایران بیان داشت:
اول- مخالفت جدی اتحادیه اروپا، روسیه و چین نسبت به اقدام آمریکا برای خروج از برجام و نادیده گرفتن قطعنامه 2231 و همچنین تلاش جامعه جهانی نظیر کشورهای هند و کره جنوبی به انضمام کشورهای مذکور، برای عدم قرار گیری ذیل تحریمهای آمریکا و حضور در لیست معافیت از تحریم ها حاکی از عدم انسجام جهانی علیه ایران می باشد. این بالاترین حد از پشتیبانی از ایران در برابر ایالات متحده بعد از انقلاب اسلامی است. این امر حاکی از آن است که تحریمها نه تنها از پشتوانه منطقی و مستدلی در اذهان بین المللی برخوردار نمی باشد بلکه اثرگذاری آن هم به مراتب در مقایسه با تحریمهای جهانی کمتر است. این مقدار کم اثرگذاری بیشتر از باب سیاسی مد نظر قرار می گیرد.
دوم-صرف پابرجا ماندن برجام و قطعنامه 2231 و عدم نقض آن توسط ایران تضمینی برای عدم انسجام جامعه بین الملل علیه این کشور می باشد. این مهم سبب آن می شود که تلاش جامعه جهانی در راستای پیدا کردن راهبردی از طریق دیپلماسی و گفتگو برای حل معضلات معطوف شود و نه اعمال فشار خارجی از طریق تحریم. فلذا راه های دور زدن قانونی و غیرقانونی متعددی را برای ایران باز نگه میدارد. این باز ماندن راه های اقتصادی اگرچه برای بهبود ملموس معیشت مردم قابل توجه نیست، اما نافی استدلال به زانو در آمدن جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی خواهد بود.
سوم- گذار جمهوری اسلامی در تغییر رویکرد نسبت به موضوع هسته ای و شروع مذاکره با جامعه جهانی و آمریکا در مورد آن از اواخر دولت محمود احمدی شروع شد و با روی کارآمدن دولت روحانی قوت گرفت. حضور نیروهای مجرب سیاسی در حوزه بین الملل این امکان را برای دولت فراهم کرد که در مذاکرات هسته ای بعضا تصمیماتی را اتخاذ کنند و مواردی را بپذیرند که علنا رهبر جمهوری اسلامی از آنها به عنوان خط قرمز یاد کرده بود. این فرصتی تاریخی برای ایران بود تا بتواند فاصله بوجود آمده با جامعه جهانی را کم کند که از این فرصت به نحو احسن استفاده نمود. از طرفی حضور پر شدت نیروهای افراطی در همان زمان علیه برجام کاملا مشهود بود. از دوره گردی ها در مجلس شورای اسلامی تا تاخت و تاز بدون ترس به دولت در مطبوعات و حتی تبلیغات بیلبوردی در سطح شهر به صورت واضح علیه این تصمیم و حتی مذاکره با امریکا به اعمال فشار پرداخته شد. به هر منوال، برجام به امضا رسید. از طرفی بعد از خروج آمریکا از برجام و عدم دریافت متناسب منافع برجام توسط ایران، اعتراض دوچندان افراطیون به سیاست های دولت برانگیخته شد. این شرایط، در صورتی که با تحریم های بیشتر علیه ایران مواجه شود، نه تنها هسته اصلی قدرت و نیروهای امنیتی ایران را مجددا مجاب به نرمش قهرمانانه نخواهد کرد، بلکه سبب عقبگرد این سیاست ها و ملامت بیشتر و گسترده تر سیاسیون معتدل نیز خواهد شد. فلذا این فکر که امروز تحریم ها توانایی ایجاد گشایش از سمت حاکمیت در سیاست داخلی را دارند، بیهوده است و تنها منجر به بازتر شدن دست نیروهای افراطی خواهد شد.
چهارم-بنیان نظری تحریم های جدید آمریکا بر پایه های بی اساس استوار شده. از دوگانگی برخوردهای آمریکا در تحریم های حقوق بشری گرفته تا شروط 12 گانه وزیر خارجه آمریکا و از هم گسستگی مسائل مطروحه در آن سبب عدم استحکام هسته تحریم ها خواهد بود. کوفتن بر طبل تو خالی استدلال های حقوق بشری و همچنین نگرانی از برنامه موشکی ایران بعد از انعقاد برجام، مردم داخل کشور را بیش از پیش نسبت به سیاست های مداخله گرایانه آمریکا منزجر می کند. همراهی این فشارها با اعتراضات داخلی مردم نسبت به شرایط بد اقتصادی و معیشتی سبب کم ارزش شدن این اعتراض ها و اهتراز مردم داخل کشور از همبستگی در نقد مدنی خواهد شد. این هماهنگی مجددا منتج به اثر منفی این اقدامات در اوضاع داخلی ایران خواهد شد و به نحوی تغییرات مثبت اجتماعی سیاسی را با کندی مواجه خواهد کرد، چرا که تحریمهای بدون پشتوانه منطقی که مستقیما بر معیشت مردم اثر سوء می گذارد هماهنگی مردم در اعتراض به شرایط داخلی را بدل به انسجام علیه فشارهای خارجی می کند.
نگارنده بر این باور است که تحریم به عنوان یک ابزار می تواند در مقاطع مختلفی برای شرایط ویژه ای کارآمد باشد. برقراری نظم جهانی در صورتی که با ساز و کاری مدون و اجماع جهانی رخ بدهد می تواند حافظ امنیت ملل مختلف شود. اما روی سخن این مقاله بدان دسته از افرادی است که در جهت تئوریزه کردن تحریمهای امروز آمریکا و بسط آن تلاش می کنند. مجموع ادله بالا برای اثبات این مدعاست که این تحریم ها در شرایط حال از لحاظ منطقی مورد تایید نمی باشد. از طرفی از حمایت جامعه جهانی برخوردار نبوده و از جانبی به تغییر رویه جمهوری اسلامی -آنگونه که سازندگان تحریم به دنبال آن هستند- کمکی نخواهد کرد.
Follow Ehsan Hamidi on Twitter @hamidi_ehsan92
Picture: kamshots [CC BY 2.0 (https://creativecommons.org/licenses/by/2.0)], via Wikimedia Commons